عشق سخت
پارت ۳۳
جیمین ویو
گوشی ا/ت زنگ خورد
ا/ت به اسم فرد نگاه کرد یه لبخندی زد
ا/ت: من الان میام
جیمین: هی ا/ت صبر کن. جونگ کوکه؟ وایستا
رفت تو اتاق و من و دوستش موندیم
یونا: ببخشید میشه بهم امضا بدید
جیمین: آره حتما
یه دفتر اورد
یونا: میشه جلد اینو برام امضا کنین
جیمین: حتما
براش امضا کردم دادم بهش
جیمین: بفرما
یونا: مرسی فقط.... میشه باهاتون یه عکس هم بگیرم
جیمین: باشه ولی هیچ جا پستش نکنین
یونا: نه نمیکنم
باهاش یه عکس گرفتم
گوشیش رو گرفته بود دستش با ذوق زل زده بود به عکسه
یونا: راستشو بخواین من بدجور شما رو دوست دارم
جیمین: این عادیه ما معروفیم و خیلی ها به ما علاقه دارن
یونا: کاشکی بعدا هم میتونستم ببینمتون ولی حیف که نمیشه
ا/ت اومد
جیمین: ا/ت کوک بود؟
ا/ت: آره
جیمین: اوهوم
ا/ت: شما داشتین چیکار میکردین
جیمین: دوستت از من امضا خواست باهاش عکس هم گرفتم
ا/ت: باش
من کم کم رفتم
زنگ زدم هان
جواب داد گفت فردا باید برگرده امریکا
روز بعد با ا/ت رفتیم بدرقه هان و اونم رفت دوباره آمریکا
بعد از اونجا رفتم پارک
قیافمو پوشونده بودم تا کسی نشناسه
یهو به یه دختره برخورد کردم و دختره محکم خورد زمین
کمکش کردم ببلد شه که دیدم یونا دوست ا/ت هست
پاش زخم شده بود
خونم نزدیک بود
بردمش خونم چسب زخم تو خونه داشتم زدم به پاش و یه قهوه اوردم بخوره
یونا: باورم نمیشه اونجا دیدمتون فکر میکردم دیگه نمیبینمتون
ازش خوشم اومده بود متوجه شده بودم ولی نمیدونستم چرا
جیمین: ولی من فکر میکنم قراره زیاد همو ببینیم
یونا: برای چی
جیمین: اخه فکر کنم ازت خوشم اومده
کمرش و گرفتم و کشوندمش سمت خودم و بوسیدمش
اولش تعجب کرده بود ولی بعدش باهام همکاری کرد
بعد چند مین از هم جدا شدیم
یونا: ی... یعنی... تو واقعا از من خوشت میاد؟
جیمین: فکر کنم از اون دفعه دیدمت همش تو فکرتم
یونا: این یعنی جیمین از من خوشش اومده وای ذوق
بغلو کرد منم بغلش کردم
جیمین: از این به بعد تو دوست دخترمی
......
ادامه توی پارت بعد....
جیمین ویو
گوشی ا/ت زنگ خورد
ا/ت به اسم فرد نگاه کرد یه لبخندی زد
ا/ت: من الان میام
جیمین: هی ا/ت صبر کن. جونگ کوکه؟ وایستا
رفت تو اتاق و من و دوستش موندیم
یونا: ببخشید میشه بهم امضا بدید
جیمین: آره حتما
یه دفتر اورد
یونا: میشه جلد اینو برام امضا کنین
جیمین: حتما
براش امضا کردم دادم بهش
جیمین: بفرما
یونا: مرسی فقط.... میشه باهاتون یه عکس هم بگیرم
جیمین: باشه ولی هیچ جا پستش نکنین
یونا: نه نمیکنم
باهاش یه عکس گرفتم
گوشیش رو گرفته بود دستش با ذوق زل زده بود به عکسه
یونا: راستشو بخواین من بدجور شما رو دوست دارم
جیمین: این عادیه ما معروفیم و خیلی ها به ما علاقه دارن
یونا: کاشکی بعدا هم میتونستم ببینمتون ولی حیف که نمیشه
ا/ت اومد
جیمین: ا/ت کوک بود؟
ا/ت: آره
جیمین: اوهوم
ا/ت: شما داشتین چیکار میکردین
جیمین: دوستت از من امضا خواست باهاش عکس هم گرفتم
ا/ت: باش
من کم کم رفتم
زنگ زدم هان
جواب داد گفت فردا باید برگرده امریکا
روز بعد با ا/ت رفتیم بدرقه هان و اونم رفت دوباره آمریکا
بعد از اونجا رفتم پارک
قیافمو پوشونده بودم تا کسی نشناسه
یهو به یه دختره برخورد کردم و دختره محکم خورد زمین
کمکش کردم ببلد شه که دیدم یونا دوست ا/ت هست
پاش زخم شده بود
خونم نزدیک بود
بردمش خونم چسب زخم تو خونه داشتم زدم به پاش و یه قهوه اوردم بخوره
یونا: باورم نمیشه اونجا دیدمتون فکر میکردم دیگه نمیبینمتون
ازش خوشم اومده بود متوجه شده بودم ولی نمیدونستم چرا
جیمین: ولی من فکر میکنم قراره زیاد همو ببینیم
یونا: برای چی
جیمین: اخه فکر کنم ازت خوشم اومده
کمرش و گرفتم و کشوندمش سمت خودم و بوسیدمش
اولش تعجب کرده بود ولی بعدش باهام همکاری کرد
بعد چند مین از هم جدا شدیم
یونا: ی... یعنی... تو واقعا از من خوشت میاد؟
جیمین: فکر کنم از اون دفعه دیدمت همش تو فکرتم
یونا: این یعنی جیمین از من خوشش اومده وای ذوق
بغلو کرد منم بغلش کردم
جیمین: از این به بعد تو دوست دخترمی
......
ادامه توی پارت بعد....
۲.۰k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.