عشق فراموش شده پارت 44
بعد چن دقیقه چان اومد پرستارم رف اتاق عمل
1ساعت بعد
بلاخره دکتر از اتاق عمل اومد بیرون هممون رفتیم سمتش
همه: حالش خوبه؟(گریه)
دکتر: ارع حالشون خوبه الان به بخش منتقل میشن
هیونجین: کی بهوش میاد؟
دکتر:24ساعت دیگه
هانا ویو
چشامو اروم باز کردم پس نمردم هنوز چقد سگ جونم واقعا
دیدم بچه ها با گریه هجوم اووردن سمتم
چان: خوبی؟(گریه)
سئونگ هو: جاییت درد نمیکنه(گریه)
نامجون: چیزی نمیخوای(گریه)
که کوک با دکتر اومد داخل اتاق
دکتر اومد بالا سرم
دکتر: درد ندارید؟
هانا: نه(بیحال)
دکتر: میتونید پاتونو تکون بدید؟
پامو تکون دادم
هانا: ارع، واسه چی
دکتر: خداروشکر، چون تیر جای حساسی خورده بود ممکن بود فلج بشین
همع: چی؟
دکتر: خب من میرم اگه چیزی لازم داشتین صدام کنین
هانا: دکتر کی مرخص میشم
دکتر: 2روز دیگه
هانا: چیییی؟ نمیشه امروز برم
دکتر: نمیشع ممکنه حالتون بدشه
هانا: خودم دکترم مشکلی نیس
دکتر: متاسفانه نمیشه
دکتر رف
هانا: عوضی چیز شده
کوک: خوبی؟ درد نداری؟
هانا: بابا دارم میگم خوبم
هانا:، به بابا اینا که خبر ندادین؟(اونا رفتن خارج از هیچی خبر ندارن حتی نمیدونن چوی قاتله مادر هانا و چانه)
همه: ن
هانا: خوبه
شوگا: چیزی نمیخوای برات بیاریم
هانا: چرا گرسنمه
شوگا: چی میخوری؟
هانا: مرغ سوخاری
شوگا: اوکی
شوگا و جیهوپ رفتن غذا بگیرن
یونا کنارم رو صندلی نشسته بود
یونا: ببخشید همش تقصیر من بود که تو تیر خوردی(گریه)
هانا: تقصیر تو نبود کدوم خری این حرفو زده، من بخاطر تو اون کارو نکردم فقط میخواستم تیر خوردن رو امتحان کنم ببینم دردش چجوریه
بزور یونارو اروم کردم
جین: بچه ها حالا بنظرتون سویون کجاس؟
نامجون: راستی هیونگ چوی فرار کرد؟
جین: ن
نامجون: خب میتونیم اونقد شکنجش بدیم تا شاید گف
هانا: فک نکنم بگه عوضی تر ازین حرفاس
چان: یعنی سویون اینهمه مدت زنده بوده و ما فک میکردیم مرده
هیونجین: بنظرم این قضیه بین خودمون12نفربمونع و دربارش به هیشکی چیزی نگیم تا وقتی سویونو پیدا کنیم
نامجون: راس میگه
کوک: اون حله ولی چجوری میخوایم سویونو پیدا کنیم
هانا: میدونم چیکار کنم فقط ازین خراب شده برم بیرون، جین هیونگ مگه تو دکتر نیستی
جین: ارع ولی نمیشه باید تا2روز بمونی
هانا: تو که هندسام ترین دکتری میخوای به حرف اون پیر مرد گوش کنی
جین: راس میگیا، پس امروز مرخصت میکنیم میریم عمارت شمالی اونجا همه وسایل پزشکیم اونجاس
هانا: افرین هیونگ
چان: هیونگ فک کردی چطور میخوای واسش سرم بزنی
جین: یا خدا راس میگه تو که یه جا بند نمیشی بخوام سرم بزنم برات
هانا: کی گفته من اصن از سرم نمیترسم
کوک: معلومه نمیترسی، یادته یبار مریض شدی بودی حالت بد بود باید سرم میزدی هرکاری کردیم نزاشتی سرم بزنن برات اسمونو به زمین اووردی
هانا: اونموقع بچه بودم
چان: نه الان خیلی بزرگی
خواستم حرفی بزنم که شوگا و جیهوپ هیونگ اومدن
غذا هارو از تو پلاستیک دراووردن خوردیم
هیونجین: اخیش چقد چسبید
هانا: من چرا نمیشه ابجو بخورم
جین: چون فعلا نمیشه تازه عمل کردی ممکنه برات بد باشه
هانا: شت
جین: باید رو تربیتت دوباره کار کنم تا قبل اینکه بری امریکا خیلی خوب تربیتت کرده بودم ازین حرفا نمیزدی ولی انگار آمریکا رفتن زحمت چن ساله منو به باد داده
هممون زدیم زیر خنده
جین: مگه دروغ میگم(خنده)
جین: ببینین همین نامجونو من تربیت کردم چقد باهوش و مودبه(خنده)
همه: 😂
جین: ولی شماها چی همتون خنگین ازاب درومدین با اون همه زحمتی که براتون کشیدم
ببینم تو ایکیوت چنده(روبه هانا)
هانا: 145
جین: ناموصن؟ تو رو خوب بزرگ کردم
کوک تو چی؟
کوک: 128
جین: من107
هممون زدیم زیر خنده که پشت کمرم تیر کشید بخاطر این نمیتونم خوبم بخندم
صرتم از درد مچاله شد که همه
همه: خوبی؟(نگران)
هانا: ارع ارع خوب جین هیونگ داشتی میگفتی
جین: عرض میکردم، خی حالا اینارو ولش شوگا چون هانا زخمیه چوی با خودت
شوگا: اوکی
هانا: من خوبم میتونم خودم بیام
شوگا: هانا نمیشه هنوز کامل خوب نشدی
هانا: آیش
هانا: من میخوام برم خونه،ورلد وایلد هندسام نمیخوای کاری کنی؟
جین: حداقل امشب بمون
هانا: نمیخوام
چان: حداقل همین امشب بعدش دیگه مرخصت میکنیم
هانا: نمیخوامممم
جین: من با دکترحرف میزنم چون از همتون سخنرانیم بهتره
کوک: هیونگ بخدا تو از اعتماد به سقفم گذشتی اعتماد به سیاه چاله ای
جین: کوک میزنمت بخدا
کوک: باشه باشه غلط کردم(خنده)
هیونجین: خب این اخلاقه جین هیونگ رو هانام تاثیر گذاشته
هانا: حقیقتو میگیم، مگه نه هیونگ؟(روبه جین)
جین: قربون دهنت، ازهمین الان دارم میگم بعدمن هانا ورلد وایلد هندسامه
سئونگ هو: هیونگ داری وصیت میکنی؟
جین: ارع
هانا: هیونگ زر میزنن تو برو
جین: راس میگی
1ساعت بعد
بلاخره دکتر از اتاق عمل اومد بیرون هممون رفتیم سمتش
همه: حالش خوبه؟(گریه)
دکتر: ارع حالشون خوبه الان به بخش منتقل میشن
هیونجین: کی بهوش میاد؟
دکتر:24ساعت دیگه
هانا ویو
چشامو اروم باز کردم پس نمردم هنوز چقد سگ جونم واقعا
دیدم بچه ها با گریه هجوم اووردن سمتم
چان: خوبی؟(گریه)
سئونگ هو: جاییت درد نمیکنه(گریه)
نامجون: چیزی نمیخوای(گریه)
که کوک با دکتر اومد داخل اتاق
دکتر اومد بالا سرم
دکتر: درد ندارید؟
هانا: نه(بیحال)
دکتر: میتونید پاتونو تکون بدید؟
پامو تکون دادم
هانا: ارع، واسه چی
دکتر: خداروشکر، چون تیر جای حساسی خورده بود ممکن بود فلج بشین
همع: چی؟
دکتر: خب من میرم اگه چیزی لازم داشتین صدام کنین
هانا: دکتر کی مرخص میشم
دکتر: 2روز دیگه
هانا: چیییی؟ نمیشه امروز برم
دکتر: نمیشع ممکنه حالتون بدشه
هانا: خودم دکترم مشکلی نیس
دکتر: متاسفانه نمیشه
دکتر رف
هانا: عوضی چیز شده
کوک: خوبی؟ درد نداری؟
هانا: بابا دارم میگم خوبم
هانا:، به بابا اینا که خبر ندادین؟(اونا رفتن خارج از هیچی خبر ندارن حتی نمیدونن چوی قاتله مادر هانا و چانه)
همه: ن
هانا: خوبه
شوگا: چیزی نمیخوای برات بیاریم
هانا: چرا گرسنمه
شوگا: چی میخوری؟
هانا: مرغ سوخاری
شوگا: اوکی
شوگا و جیهوپ رفتن غذا بگیرن
یونا کنارم رو صندلی نشسته بود
یونا: ببخشید همش تقصیر من بود که تو تیر خوردی(گریه)
هانا: تقصیر تو نبود کدوم خری این حرفو زده، من بخاطر تو اون کارو نکردم فقط میخواستم تیر خوردن رو امتحان کنم ببینم دردش چجوریه
بزور یونارو اروم کردم
جین: بچه ها حالا بنظرتون سویون کجاس؟
نامجون: راستی هیونگ چوی فرار کرد؟
جین: ن
نامجون: خب میتونیم اونقد شکنجش بدیم تا شاید گف
هانا: فک نکنم بگه عوضی تر ازین حرفاس
چان: یعنی سویون اینهمه مدت زنده بوده و ما فک میکردیم مرده
هیونجین: بنظرم این قضیه بین خودمون12نفربمونع و دربارش به هیشکی چیزی نگیم تا وقتی سویونو پیدا کنیم
نامجون: راس میگه
کوک: اون حله ولی چجوری میخوایم سویونو پیدا کنیم
هانا: میدونم چیکار کنم فقط ازین خراب شده برم بیرون، جین هیونگ مگه تو دکتر نیستی
جین: ارع ولی نمیشه باید تا2روز بمونی
هانا: تو که هندسام ترین دکتری میخوای به حرف اون پیر مرد گوش کنی
جین: راس میگیا، پس امروز مرخصت میکنیم میریم عمارت شمالی اونجا همه وسایل پزشکیم اونجاس
هانا: افرین هیونگ
چان: هیونگ فک کردی چطور میخوای واسش سرم بزنی
جین: یا خدا راس میگه تو که یه جا بند نمیشی بخوام سرم بزنم برات
هانا: کی گفته من اصن از سرم نمیترسم
کوک: معلومه نمیترسی، یادته یبار مریض شدی بودی حالت بد بود باید سرم میزدی هرکاری کردیم نزاشتی سرم بزنن برات اسمونو به زمین اووردی
هانا: اونموقع بچه بودم
چان: نه الان خیلی بزرگی
خواستم حرفی بزنم که شوگا و جیهوپ هیونگ اومدن
غذا هارو از تو پلاستیک دراووردن خوردیم
هیونجین: اخیش چقد چسبید
هانا: من چرا نمیشه ابجو بخورم
جین: چون فعلا نمیشه تازه عمل کردی ممکنه برات بد باشه
هانا: شت
جین: باید رو تربیتت دوباره کار کنم تا قبل اینکه بری امریکا خیلی خوب تربیتت کرده بودم ازین حرفا نمیزدی ولی انگار آمریکا رفتن زحمت چن ساله منو به باد داده
هممون زدیم زیر خنده
جین: مگه دروغ میگم(خنده)
جین: ببینین همین نامجونو من تربیت کردم چقد باهوش و مودبه(خنده)
همه: 😂
جین: ولی شماها چی همتون خنگین ازاب درومدین با اون همه زحمتی که براتون کشیدم
ببینم تو ایکیوت چنده(روبه هانا)
هانا: 145
جین: ناموصن؟ تو رو خوب بزرگ کردم
کوک تو چی؟
کوک: 128
جین: من107
هممون زدیم زیر خنده که پشت کمرم تیر کشید بخاطر این نمیتونم خوبم بخندم
صرتم از درد مچاله شد که همه
همه: خوبی؟(نگران)
هانا: ارع ارع خوب جین هیونگ داشتی میگفتی
جین: عرض میکردم، خی حالا اینارو ولش شوگا چون هانا زخمیه چوی با خودت
شوگا: اوکی
هانا: من خوبم میتونم خودم بیام
شوگا: هانا نمیشه هنوز کامل خوب نشدی
هانا: آیش
هانا: من میخوام برم خونه،ورلد وایلد هندسام نمیخوای کاری کنی؟
جین: حداقل امشب بمون
هانا: نمیخوام
چان: حداقل همین امشب بعدش دیگه مرخصت میکنیم
هانا: نمیخوامممم
جین: من با دکترحرف میزنم چون از همتون سخنرانیم بهتره
کوک: هیونگ بخدا تو از اعتماد به سقفم گذشتی اعتماد به سیاه چاله ای
جین: کوک میزنمت بخدا
کوک: باشه باشه غلط کردم(خنده)
هیونجین: خب این اخلاقه جین هیونگ رو هانام تاثیر گذاشته
هانا: حقیقتو میگیم، مگه نه هیونگ؟(روبه جین)
جین: قربون دهنت، ازهمین الان دارم میگم بعدمن هانا ورلد وایلد هندسامه
سئونگ هو: هیونگ داری وصیت میکنی؟
جین: ارع
هانا: هیونگ زر میزنن تو برو
جین: راس میگی
۱۲.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.