فیک 《طراح من 》Part ¹³
/ت:اگه دوست داشتی حرف بزنی گوش میکنم
ته:ممنون دختر عمو ولی دوست ندارم حرف بزنم
/ت:اوکی
/ت:وقتی تازه اومده بودم به سئول خیلی میترسیدم حس درموندگی داشتم بعضی وقتا به خودم میگفتم برگرد ججو و زندگی عادیتو داشته باش ولی هربار به خودم این جمله رو میگفتم و خودمو اروم میکردم
زندگی مثل نوار ضربان قلبه و هر بالا پایینی که داره یعنی زنده ای وقتی صاف شه و یکنواخت باشه زنده نیستی
درسته کلماتش خیلی خوب کنار همنیومدن ولی جدی باعت شد به راه ادامه بدم
/ت:اصلا همدردی رو بلد نیستم نه؟
ته:اصلا
چی بگم همین بود تازه من میخواستم واست ناز کنم دیشب ناراحتم کردی
کی نازتو میکشید
نمیکشیدی
معلومه نه فقط معذرت خواهی میکردم چون قبول کردم اشتباه بود ولی توهم نباید منو میبردی اونجا
نمیدونستم به مولا و ها دیدی که چقدر بدم اومده بود
/ت
چند دقیقه دارم فقط چرت میگم تا بخنده ولی بی فایدست
/ت:پاشو بریم
کجا
پاشو یالا
ته:چرا نامسان؟
بیا فقط
الان میشه گفت سقف نامسانن
ته:چرا..
/ت:ساکت
وقتی ناراحتم یا وقتی از کار خستم میام ابنجا و داد میزنم تا گلومپاره شه چیزایی که نمیتونم به کسی بگم رو داد میزنم تو هم بزن عین من
خسته شدم از اینکه باید اینقدر کار کنم از اینکه جایی قبول نمی کنن خسته شدم
میدونم اگه بابام میذاشت راه خودمو برم الان اینقدر خسته و درمونده نبودم کاش مامانم نمیرفت اون میذاشت کاری رو کنم که دوست دارم
ههههههههههههه
ته:گلوت پاره شد
/ت:تو هم جیغ بکش ارومت میکنه
تع:صدامو لازم دارم چند وقت دیگه یه البوم
یه دمنوش درست میکنم برات عین اولش شه
تو اصلا میخوای بدونی دردم چیه
یه جورایی
ته
دستامو گذاشتم رو دو طرف لبم و فریاد زدم
حمایت پلیززززز 💜💜
ته:ممنون دختر عمو ولی دوست ندارم حرف بزنم
/ت:اوکی
/ت:وقتی تازه اومده بودم به سئول خیلی میترسیدم حس درموندگی داشتم بعضی وقتا به خودم میگفتم برگرد ججو و زندگی عادیتو داشته باش ولی هربار به خودم این جمله رو میگفتم و خودمو اروم میکردم
زندگی مثل نوار ضربان قلبه و هر بالا پایینی که داره یعنی زنده ای وقتی صاف شه و یکنواخت باشه زنده نیستی
درسته کلماتش خیلی خوب کنار همنیومدن ولی جدی باعت شد به راه ادامه بدم
/ت:اصلا همدردی رو بلد نیستم نه؟
ته:اصلا
چی بگم همین بود تازه من میخواستم واست ناز کنم دیشب ناراحتم کردی
کی نازتو میکشید
نمیکشیدی
معلومه نه فقط معذرت خواهی میکردم چون قبول کردم اشتباه بود ولی توهم نباید منو میبردی اونجا
نمیدونستم به مولا و ها دیدی که چقدر بدم اومده بود
/ت
چند دقیقه دارم فقط چرت میگم تا بخنده ولی بی فایدست
/ت:پاشو بریم
کجا
پاشو یالا
ته:چرا نامسان؟
بیا فقط
الان میشه گفت سقف نامسانن
ته:چرا..
/ت:ساکت
وقتی ناراحتم یا وقتی از کار خستم میام ابنجا و داد میزنم تا گلومپاره شه چیزایی که نمیتونم به کسی بگم رو داد میزنم تو هم بزن عین من
خسته شدم از اینکه باید اینقدر کار کنم از اینکه جایی قبول نمی کنن خسته شدم
میدونم اگه بابام میذاشت راه خودمو برم الان اینقدر خسته و درمونده نبودم کاش مامانم نمیرفت اون میذاشت کاری رو کنم که دوست دارم
ههههههههههههه
ته:گلوت پاره شد
/ت:تو هم جیغ بکش ارومت میکنه
تع:صدامو لازم دارم چند وقت دیگه یه البوم
یه دمنوش درست میکنم برات عین اولش شه
تو اصلا میخوای بدونی دردم چیه
یه جورایی
ته
دستامو گذاشتم رو دو طرف لبم و فریاد زدم
حمایت پلیززززز 💜💜
۱۰.۳k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.