invisible husband
نیونا خیلی آروم رو تخت خوابید و نور مشکلی رنگی رو پشتش احساس کرد و سایه بال های بزرگی رو پشتش احساس کرد ( بال بلک سوان نه ها بالش بزرگ تره )
با تعجب پرسید
+ تو بال داری ؟؟؟
جوابش با بغل شدنش توسط ویکتور و پوشوندن جفتشون با بال هاش معلوم شد
نیونا نگاهی به دستی که رو شکمش بود توجه کرد
دستای کشیده ، خوش فرم ، سفید با اکسسوری و زیور آلات
خواست برگرده و به قیافه ویکتور نگاه کنه که با اسپنکی که از جانب ویکتور بود سر جاش وایستاد
+ هی چیکار میکنی
_ هههیییشششش نترس تصوراتم ازت بهم نمیریزه ، میدونم از این کار خوشت میاد تازشم تو قول دادی برنگردی
+ ( خجالت کشیدن) ببخشید
_ بهتر نیست دیگه بخوابی ؟
+ اوهوم
_ ( لپ نیونارو میبوسه ) شب بخیر زیبا ترینم
و نیونا با خنده میخوابه
ویو نیونا
صبح که بیدار شدم ویکتور نبود ولی ی پر خوشگل رو بالشتم بود برش داشتم و رفتم مدرسه ، سر کلاس نشسته بودم و داشتم به درس گوش میدادم ، وقتی استراحت شد که پر ویکتور رو از کیفم درآوردم و شروع کردم با پر قلمو درست کردن که صدای بغلم توجهمو جمع کرد .........
با تعجب پرسید
+ تو بال داری ؟؟؟
جوابش با بغل شدنش توسط ویکتور و پوشوندن جفتشون با بال هاش معلوم شد
نیونا نگاهی به دستی که رو شکمش بود توجه کرد
دستای کشیده ، خوش فرم ، سفید با اکسسوری و زیور آلات
خواست برگرده و به قیافه ویکتور نگاه کنه که با اسپنکی که از جانب ویکتور بود سر جاش وایستاد
+ هی چیکار میکنی
_ هههیییشششش نترس تصوراتم ازت بهم نمیریزه ، میدونم از این کار خوشت میاد تازشم تو قول دادی برنگردی
+ ( خجالت کشیدن) ببخشید
_ بهتر نیست دیگه بخوابی ؟
+ اوهوم
_ ( لپ نیونارو میبوسه ) شب بخیر زیبا ترینم
و نیونا با خنده میخوابه
ویو نیونا
صبح که بیدار شدم ویکتور نبود ولی ی پر خوشگل رو بالشتم بود برش داشتم و رفتم مدرسه ، سر کلاس نشسته بودم و داشتم به درس گوش میدادم ، وقتی استراحت شد که پر ویکتور رو از کیفم درآوردم و شروع کردم با پر قلمو درست کردن که صدای بغلم توجهمو جمع کرد .........
۳.۱k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.