(درخواستی)
(درخواستی)
وقتی از همدیگه جدا شدن بعد یه مدت همدیگه رو میبینن*و هنوز عاشق همید*
☆☆☆
نامجون:میدونم از هم جدا شدیم...ولی دیگه تحملشو ندارم...*میاد سمتتو دعوتت میکنه به یه فنجون قهوه*
▪︎▪︎▪︎
جین:*گوشهای نهچندان دور ازت نشسته چشماشو از روت برنمیداره*نه جین...این رابطه تموم شدس.. *میاد سمتت و دستتو میگیری* ولی تو امروز بامن میای خونه!
▪︎▪︎▪︎
یونگی:هوف...شاید اگه مست کنم این لحظات سگی رو یادم نیاد...*تا میتونه مست میکنه تا بعدش ازت بخواد برگردی*
▪︎▪︎▪︎
جیهوپ:*با یه لبخند خیلی کوچیک و زیر زیرکی نگات میکنه* منکه شجاعت روبهرو شدن باهاشو ندارم...ولی شاید بتونم از نگاه کردن بهش سیرشم
▪︎▪︎▪︎
جیمین:*میاد و کنارت وایمیسته*خوش میگذره؟ نگو که دوس پسر داری!
ا.ت:نه...دوس پسرم کجا بود..!
جیمین:نظرت چیه یه قهر بچهگانه در نظرش بگیرم؟
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:کاش بشه یبار دیگه تو بغلم بگیرمت...* با بغضی که تو چشاشه و یه خربار حسرت بهت نگاه میکنه:)*
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*میاد و دستاتو محکم فشار میده* ا.ت بنظرت بس نیست..؟ بیا برگردیم خونه..!
▪︎▪︎▪︎
وقتی از همدیگه جدا شدن بعد یه مدت همدیگه رو میبینن*و هنوز عاشق همید*
☆☆☆
نامجون:میدونم از هم جدا شدیم...ولی دیگه تحملشو ندارم...*میاد سمتتو دعوتت میکنه به یه فنجون قهوه*
▪︎▪︎▪︎
جین:*گوشهای نهچندان دور ازت نشسته چشماشو از روت برنمیداره*نه جین...این رابطه تموم شدس.. *میاد سمتت و دستتو میگیری* ولی تو امروز بامن میای خونه!
▪︎▪︎▪︎
یونگی:هوف...شاید اگه مست کنم این لحظات سگی رو یادم نیاد...*تا میتونه مست میکنه تا بعدش ازت بخواد برگردی*
▪︎▪︎▪︎
جیهوپ:*با یه لبخند خیلی کوچیک و زیر زیرکی نگات میکنه* منکه شجاعت روبهرو شدن باهاشو ندارم...ولی شاید بتونم از نگاه کردن بهش سیرشم
▪︎▪︎▪︎
جیمین:*میاد و کنارت وایمیسته*خوش میگذره؟ نگو که دوس پسر داری!
ا.ت:نه...دوس پسرم کجا بود..!
جیمین:نظرت چیه یه قهر بچهگانه در نظرش بگیرم؟
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:کاش بشه یبار دیگه تو بغلم بگیرمت...* با بغضی که تو چشاشه و یه خربار حسرت بهت نگاه میکنه:)*
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*میاد و دستاتو محکم فشار میده* ا.ت بنظرت بس نیست..؟ بیا برگردیم خونه..!
▪︎▪︎▪︎
۳.۹k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲