SCARY LIFE🖤
SCARY LIFE🖤
PART||۴۵
تهیونگ:انقدر جونگکوک سر به سر شوگا نزار..الان دلشپره..قراره دخترش رو عروس کنه
جونگکوک:باشه(کیوت)
تهیونگ:آفرین خرگوش قشنگم..
جونگکوک:(لبخند خرگوشی)
(دوهفته بعد)
جین و نامجو تو این دوهفته کلا درگیر انتخاب تالار مناسب بودن..جیهوپ هم وقتی تالار انتخاب شد برای تزئین کردن و موسیقی به تالار رفت..سوهو و جونگکوک و تهیونگ برای کت و شلوار به پاساژ رفتن..البته که تهیونگ از دست اون دو نفر میخواست سرش رو به دیوار به کوبه...
سوهو:ولی این خیلیقشنگ تره جونگکوک..
جونگکوک:ولی به سلیقه کلارا نمی خوره..من داداشش هستم بهتر میدونم..(کلافه)
سوهو:منم شوهرش هستم..تازه این عروسی من هست نه تو...
جونگکوک:به هرحال من اگه بگم نه خواهرم همین الان ازت طلاق میگره پس بهتره به حرفم گوش کنی..(غرور)
سوهو:هوففف باشه..بلاخره تهدید هات جواب داد(ناراحت)
تهیونگ:بچه ها...میگم نظرتون درباره اون یکی چیه هوم؟..(اشاره به کت و شلوار)
کت و شلوار به رنگ سفید و ترکیبی از مشکی...سلیقه تهیونگ عالی بود چون کت و شلوار واقعا میدرخشید و با بقیه کت و شلوار ها متفاوت بود..
سوهو:واو اون عالیه..(ذوق)
جونگکوک:اگه این باشه که منم میخوام ازدواج کنم(ذوق)
تهیونگ:(خنده)
سوهو:من برم حساب کنم..(رفت)
جونگکوک:هوفف هنوز کلی کار داریم نه ساعت خریدیم نه کفش نه رفتیم آرایشگاه...با این بچه لجباز هم که کارمون به جایی نمیرسه.. تا شب هم چیزی نمونده..خدایا..(غر غر کیوت)
تهیونگ:نگران نباش خرگوش..(خنده)
جونگکوک:آخه ببین چقدر عذابم میده..هرچی میگم اینو بردار میگه نه..(کلافه)
تهیونگ:خوب اون سنی نداره..ذوق داره دوست داره خودش انتخاب کنه..حالا باهم کنار میاین..(لبخند)
جونگکوک:حالا میتونم جین رو درک کنم..احتمالا الان کلی سر نامجو و جیهوپ غر زده(خنده)
درسته!..جین از دست جیهوپ و نامجو کلافه شده بود..هنوز نامجونتونسته بود آشپز خوب پیدا کنه و جیهوپ هم گل آرایی رو تموم نکرده بود..
جین:جیهوپ یکی هم اون جا..نه اون جا نه..نگاه اون جا بزن..آفرین(لبخند رضایت)نامجو آشپزچیشد؟
نامجو:هنوز نه..آخه من بهت گفتم آشپز همین جا خوبه..
جین:نه یک مدل غذا آورده بود..اصلا افتضاح..حالا بیشتر برگرد پیدا میشه..
جیهوپ:میگم جین..آم من یک چیزی رو گم کردن(نگران)
جین:فقط بگو چیو؟(کمی عصبی)
جیهوپ:کن..کنترل...کنترل نور پردازی ها گم شده..(چشم هاشو بست چون کمی ترسید)
نامجو:جین چیزی نشده.. پیداش میکنیم..(لبخند ضایع)
جین:به فاخ رفتیم..(عصبی)
لایک و کامنتیادتون نره❤️
PART||۴۵
تهیونگ:انقدر جونگکوک سر به سر شوگا نزار..الان دلشپره..قراره دخترش رو عروس کنه
جونگکوک:باشه(کیوت)
تهیونگ:آفرین خرگوش قشنگم..
جونگکوک:(لبخند خرگوشی)
(دوهفته بعد)
جین و نامجو تو این دوهفته کلا درگیر انتخاب تالار مناسب بودن..جیهوپ هم وقتی تالار انتخاب شد برای تزئین کردن و موسیقی به تالار رفت..سوهو و جونگکوک و تهیونگ برای کت و شلوار به پاساژ رفتن..البته که تهیونگ از دست اون دو نفر میخواست سرش رو به دیوار به کوبه...
سوهو:ولی این خیلیقشنگ تره جونگکوک..
جونگکوک:ولی به سلیقه کلارا نمی خوره..من داداشش هستم بهتر میدونم..(کلافه)
سوهو:منم شوهرش هستم..تازه این عروسی من هست نه تو...
جونگکوک:به هرحال من اگه بگم نه خواهرم همین الان ازت طلاق میگره پس بهتره به حرفم گوش کنی..(غرور)
سوهو:هوففف باشه..بلاخره تهدید هات جواب داد(ناراحت)
تهیونگ:بچه ها...میگم نظرتون درباره اون یکی چیه هوم؟..(اشاره به کت و شلوار)
کت و شلوار به رنگ سفید و ترکیبی از مشکی...سلیقه تهیونگ عالی بود چون کت و شلوار واقعا میدرخشید و با بقیه کت و شلوار ها متفاوت بود..
سوهو:واو اون عالیه..(ذوق)
جونگکوک:اگه این باشه که منم میخوام ازدواج کنم(ذوق)
تهیونگ:(خنده)
سوهو:من برم حساب کنم..(رفت)
جونگکوک:هوفف هنوز کلی کار داریم نه ساعت خریدیم نه کفش نه رفتیم آرایشگاه...با این بچه لجباز هم که کارمون به جایی نمیرسه.. تا شب هم چیزی نمونده..خدایا..(غر غر کیوت)
تهیونگ:نگران نباش خرگوش..(خنده)
جونگکوک:آخه ببین چقدر عذابم میده..هرچی میگم اینو بردار میگه نه..(کلافه)
تهیونگ:خوب اون سنی نداره..ذوق داره دوست داره خودش انتخاب کنه..حالا باهم کنار میاین..(لبخند)
جونگکوک:حالا میتونم جین رو درک کنم..احتمالا الان کلی سر نامجو و جیهوپ غر زده(خنده)
درسته!..جین از دست جیهوپ و نامجو کلافه شده بود..هنوز نامجونتونسته بود آشپز خوب پیدا کنه و جیهوپ هم گل آرایی رو تموم نکرده بود..
جین:جیهوپ یکی هم اون جا..نه اون جا نه..نگاه اون جا بزن..آفرین(لبخند رضایت)نامجو آشپزچیشد؟
نامجو:هنوز نه..آخه من بهت گفتم آشپز همین جا خوبه..
جین:نه یک مدل غذا آورده بود..اصلا افتضاح..حالا بیشتر برگرد پیدا میشه..
جیهوپ:میگم جین..آم من یک چیزی رو گم کردن(نگران)
جین:فقط بگو چیو؟(کمی عصبی)
جیهوپ:کن..کنترل...کنترل نور پردازی ها گم شده..(چشم هاشو بست چون کمی ترسید)
نامجو:جین چیزی نشده.. پیداش میکنیم..(لبخند ضایع)
جین:به فاخ رفتیم..(عصبی)
لایک و کامنتیادتون نره❤️
۲۶۶
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.