ابنبات ترش. پارت 29
جیهوپ التماس می کرد که بمونم
ولی اون اگر الان منو زده پس شاید آخریش نباشه
از کجا مطمئن باشم باز هم این کار رو نمی کنه؟
جلوی در ورودی وایساده بود و نمی ذاشت برم
صدای بارون از بیرون خونه شنیده می شد
دستش رو کنار زدم و رفتم بیرون
جیهوپ: باشه برو
همون بهتر که دیگه نبینمت
حالم ازت به هم می خوره ا/تتتتت
توی دروغگوی پستی
جین راست می گفت تو یه پول پرست هر*زه ای
تند تند راه رفتم که ازش دور شم و دیگه صداش رو نشنوم
یکم جلوتر ماشین گرفتم چون وسایلم زیاد بود و نمی شد تمام این مسیر راحت حملشون کنم
و خیلی توی ماشین گریه کردم
با گوشیم به اتاق توی هتل گرفتم تا بعدا جام رو عوض کنم چون نمی خواستم تهیونگ منو اینجوری ببینیه و داغون شه
فقط به تهیونگ پیام دادم که می خوام دو سه روز برم جایی لطفا بهم زنگ نزن
همون زمان جیهوپ:
اون من بودم؟
چرا زدمش؟
خیلی زیاده روی کردم
خیلی حرفای بدی بهش زدم
نباید میزاشتم توی این زمان بره بیرون
اگر چیزیش بشه چیکار کنم؟
کلی احتمال های بد هست که همش به خاطر یه کار من تو عصبانیت به وجود اومده
دستم رو توی موهام کرده بودم و محکم موهام رو فشار می دادنم یا ناخن می خوردم
با خودم گفتم احتمالا می ره پیش تهیونگ سریع لباس پوشیدم و با ماشین رفتم خونه ی تهیونگ
ا/ت قبلا کلید آپارتمان رو بهم داده بود
در خونه ی تهیونگ رو باز کردم
تهیونگ خواب آلود بیدار شد
تهیونگ: جیهوپ ؟ا/ت کو؟
داشتم سکته می کردن
چون فهمیدم اینجا هم نیست
جیهوپ: یه مشکلی هست
تهیونگ: جیهوپ بزار بمیرم تروخدا دیگه اصلا توان حل مشکل ندارم
جیهوپ: با ا/ت دعوام شده و اون زده بیرون فکر می کردم اومده باشه اینجا ولی اینجا نیست
تهیونگ: وای بدبخت شدیم
جیهوپ: چرا؟
تهیونگ: ا/ت بعد دعوا کار هایی می کنه که خدا هم نمی دونه چطوری باید جمعش کرد
ولی اول برو از توی کشوی داروهام یه آرامبخش بیار بخوری تا سکته نکردی
رفتم از توی کشو یکی برداشتم و نصفش رو خودم یهو چشمم به یه جعبه قرص افتاد که روش نوشته بود قرص برنج( قرص خود*کشی)
یعنی تهیونگ قرص خود*کشی برای چی می خواست؟
سوار ماشین شدیم و یکی یکی به تمام دوستای ا/ت پیام دادیم و زنگ زدیم ولی پیش هیچکدوم نبود
تهیونگ وقتی پیام ا/ت رو دید یکم آروم شد
ولی خیالش راحت شد که زنده است و حالش خوبه برای همین هر دو برگشتیم خونه تهیونگ
که فکر کنیم چیکار کنیم
ولی آخر به هیچ نتیجه ای نرسیدیم
تهیونگ دوباره خوابید
ولی من ( جیهوپ) خوابم نمی برد
درسته اون نباید سر اون کاغذ فضولی می کرد ولی اون نمی دونه توی اون کاغذ کامل چی نوشته شده بود وگرنه این واکنش رو نداشت ،ولی از یه طرف خوشحال بودم که نفهمیده بقیهی نامه چیه
فقط می خوام که آشتی کنیم
اینقدر فکر کردم و گریه کردمکه نشسته خوابم برد
ولی اون اگر الان منو زده پس شاید آخریش نباشه
از کجا مطمئن باشم باز هم این کار رو نمی کنه؟
جلوی در ورودی وایساده بود و نمی ذاشت برم
صدای بارون از بیرون خونه شنیده می شد
دستش رو کنار زدم و رفتم بیرون
جیهوپ: باشه برو
همون بهتر که دیگه نبینمت
حالم ازت به هم می خوره ا/تتتتت
توی دروغگوی پستی
جین راست می گفت تو یه پول پرست هر*زه ای
تند تند راه رفتم که ازش دور شم و دیگه صداش رو نشنوم
یکم جلوتر ماشین گرفتم چون وسایلم زیاد بود و نمی شد تمام این مسیر راحت حملشون کنم
و خیلی توی ماشین گریه کردم
با گوشیم به اتاق توی هتل گرفتم تا بعدا جام رو عوض کنم چون نمی خواستم تهیونگ منو اینجوری ببینیه و داغون شه
فقط به تهیونگ پیام دادم که می خوام دو سه روز برم جایی لطفا بهم زنگ نزن
همون زمان جیهوپ:
اون من بودم؟
چرا زدمش؟
خیلی زیاده روی کردم
خیلی حرفای بدی بهش زدم
نباید میزاشتم توی این زمان بره بیرون
اگر چیزیش بشه چیکار کنم؟
کلی احتمال های بد هست که همش به خاطر یه کار من تو عصبانیت به وجود اومده
دستم رو توی موهام کرده بودم و محکم موهام رو فشار می دادنم یا ناخن می خوردم
با خودم گفتم احتمالا می ره پیش تهیونگ سریع لباس پوشیدم و با ماشین رفتم خونه ی تهیونگ
ا/ت قبلا کلید آپارتمان رو بهم داده بود
در خونه ی تهیونگ رو باز کردم
تهیونگ خواب آلود بیدار شد
تهیونگ: جیهوپ ؟ا/ت کو؟
داشتم سکته می کردن
چون فهمیدم اینجا هم نیست
جیهوپ: یه مشکلی هست
تهیونگ: جیهوپ بزار بمیرم تروخدا دیگه اصلا توان حل مشکل ندارم
جیهوپ: با ا/ت دعوام شده و اون زده بیرون فکر می کردم اومده باشه اینجا ولی اینجا نیست
تهیونگ: وای بدبخت شدیم
جیهوپ: چرا؟
تهیونگ: ا/ت بعد دعوا کار هایی می کنه که خدا هم نمی دونه چطوری باید جمعش کرد
ولی اول برو از توی کشوی داروهام یه آرامبخش بیار بخوری تا سکته نکردی
رفتم از توی کشو یکی برداشتم و نصفش رو خودم یهو چشمم به یه جعبه قرص افتاد که روش نوشته بود قرص برنج( قرص خود*کشی)
یعنی تهیونگ قرص خود*کشی برای چی می خواست؟
سوار ماشین شدیم و یکی یکی به تمام دوستای ا/ت پیام دادیم و زنگ زدیم ولی پیش هیچکدوم نبود
تهیونگ وقتی پیام ا/ت رو دید یکم آروم شد
ولی خیالش راحت شد که زنده است و حالش خوبه برای همین هر دو برگشتیم خونه تهیونگ
که فکر کنیم چیکار کنیم
ولی آخر به هیچ نتیجه ای نرسیدیم
تهیونگ دوباره خوابید
ولی من ( جیهوپ) خوابم نمی برد
درسته اون نباید سر اون کاغذ فضولی می کرد ولی اون نمی دونه توی اون کاغذ کامل چی نوشته شده بود وگرنه این واکنش رو نداشت ،ولی از یه طرف خوشحال بودم که نفهمیده بقیهی نامه چیه
فقط می خوام که آشتی کنیم
اینقدر فکر کردم و گریه کردمکه نشسته خوابم برد
۱۸.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.