﴿دستیار من﴾
﴿دستیار من﴾
پارت : ۵
ویو هانا :
ساعت ۱۲ شب بود .
به بهانه انجام کار اضافی با ملورین توی شرکت موندیم ، وقتی مطمئن شدیم کسی نیست به اتاق مخفی رفتیم .
زمستون بود و از اونجایی که این اتاق هیچ گرمایشی نداشت بسیار سرد بود ، باد سرد از پوستم میگذشت و به استخونم میرسید .
به در نزدیک شدیم
- این قفل باید کلید داشته باشه تا باز بشه
بهش نگاه کردم :
-کلید ؟
-آره
یادم اومد که موقعی داشتم توی کشوی جیمین میگشتم یک کلید هم اونجا بود
-کلیدش توی کشوی جیمینه
-مطمئنی ؟
-آره
از اون اتاق سرد اومدیم بیرون و از پله ها بالا رفتیم ، تا خواستم در و باز کنم صدایی شنیدم:
-کی اونجاست ؟
برگشتم و متوجه شدم جیمینه :
-هی..هیچی
-هانا ؟ تویی ؟
-آ..آره
-چرا جلوی در اتاقم ایستادی ؟
سعی کردم چرت و پرتی درست کنم و تحویلش بدم :
-کش مو هام رو توی اتاق شما جا گذاشته بودم ، خواستم برشون دارم
-چرا فردا برشون نمیداری؟
-خب ... اونها رو یکی بهم هدیه داده ، برام خیلی با ارزش هستن
-باشه ... کس دیگه ای هم پیش تو هست؟
به ملورین نگاه کردم :
-نه نه فقط من هستم
-باشه ، بیرون منتظرت هستم
- منتظر من ؟
-آره ، چون شبه بهتره با من بیای
- باشه
و به راه افتاد و دور شد . احساس کردم سنگینی ای از روی شونه هام برداشته شده ، قلبم هنوز تند تند میزد
ملورین نفس عمیقی کشید و آروم زمزمه کرد :
- نزدیک بود ، زود باش برو ، من بعد از اینکه شما رفتید میرم
- باشه
کلید رو برداشتم و گذاشتم توی کیفم و به سمت در خروجی حرکت کردم.
ماشین جیمین رو دیدم. مشکی بود ، داشت برف میبارید و زمین سفید شده بود
دیدم جیمین جلوی در ماشین ایستاده
- من اومدم
- کش موهات رو پیدا کردی ؟
- نه فردا که هوا روشن شد دنبالش میگردم
- باشه ، سوار شو
سوار ماشین شدم و جیمین دستور حرکت رو به راننده داد و از شرکت دور شدیم.
تا موقعی که من برسم خونه ، هیچ حرفی نزدیم ، ماشین در سکوت بود و فقط صدای آهنگ بی کلامی که با ویالون نواخته شده بود به گوش میرسید.
به برف که دونه دونه می بارید خیره شدم ، اگر روی شیشه ماشین می نشستند ، قبل از اینکه آب بشن میتونستم شکلشون رو ببینم
چیزی نگذشت که جلوی در خونم بودم
- دیگه تا دیر وقت توی شرکت نمون
- باشه
از ماشین پیاده شدم و قبل از یخ زدن رفتم داخل خونه .
از اینکه خونم گرمه و سرد نیست متعجب شدم ، دیدم چراغ های خونه روشنه ، سریع حالت دفاعی به خودم گرفتم و رفتم داخل دیدم ...
پارت : ۵
ویو هانا :
ساعت ۱۲ شب بود .
به بهانه انجام کار اضافی با ملورین توی شرکت موندیم ، وقتی مطمئن شدیم کسی نیست به اتاق مخفی رفتیم .
زمستون بود و از اونجایی که این اتاق هیچ گرمایشی نداشت بسیار سرد بود ، باد سرد از پوستم میگذشت و به استخونم میرسید .
به در نزدیک شدیم
- این قفل باید کلید داشته باشه تا باز بشه
بهش نگاه کردم :
-کلید ؟
-آره
یادم اومد که موقعی داشتم توی کشوی جیمین میگشتم یک کلید هم اونجا بود
-کلیدش توی کشوی جیمینه
-مطمئنی ؟
-آره
از اون اتاق سرد اومدیم بیرون و از پله ها بالا رفتیم ، تا خواستم در و باز کنم صدایی شنیدم:
-کی اونجاست ؟
برگشتم و متوجه شدم جیمینه :
-هی..هیچی
-هانا ؟ تویی ؟
-آ..آره
-چرا جلوی در اتاقم ایستادی ؟
سعی کردم چرت و پرتی درست کنم و تحویلش بدم :
-کش مو هام رو توی اتاق شما جا گذاشته بودم ، خواستم برشون دارم
-چرا فردا برشون نمیداری؟
-خب ... اونها رو یکی بهم هدیه داده ، برام خیلی با ارزش هستن
-باشه ... کس دیگه ای هم پیش تو هست؟
به ملورین نگاه کردم :
-نه نه فقط من هستم
-باشه ، بیرون منتظرت هستم
- منتظر من ؟
-آره ، چون شبه بهتره با من بیای
- باشه
و به راه افتاد و دور شد . احساس کردم سنگینی ای از روی شونه هام برداشته شده ، قلبم هنوز تند تند میزد
ملورین نفس عمیقی کشید و آروم زمزمه کرد :
- نزدیک بود ، زود باش برو ، من بعد از اینکه شما رفتید میرم
- باشه
کلید رو برداشتم و گذاشتم توی کیفم و به سمت در خروجی حرکت کردم.
ماشین جیمین رو دیدم. مشکی بود ، داشت برف میبارید و زمین سفید شده بود
دیدم جیمین جلوی در ماشین ایستاده
- من اومدم
- کش موهات رو پیدا کردی ؟
- نه فردا که هوا روشن شد دنبالش میگردم
- باشه ، سوار شو
سوار ماشین شدم و جیمین دستور حرکت رو به راننده داد و از شرکت دور شدیم.
تا موقعی که من برسم خونه ، هیچ حرفی نزدیم ، ماشین در سکوت بود و فقط صدای آهنگ بی کلامی که با ویالون نواخته شده بود به گوش میرسید.
به برف که دونه دونه می بارید خیره شدم ، اگر روی شیشه ماشین می نشستند ، قبل از اینکه آب بشن میتونستم شکلشون رو ببینم
چیزی نگذشت که جلوی در خونم بودم
- دیگه تا دیر وقت توی شرکت نمون
- باشه
از ماشین پیاده شدم و قبل از یخ زدن رفتم داخل خونه .
از اینکه خونم گرمه و سرد نیست متعجب شدم ، دیدم چراغ های خونه روشنه ، سریع حالت دفاعی به خودم گرفتم و رفتم داخل دیدم ...
۳.۳k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.