فیک قاتل من
پارت 6۵
#قاتل_من
کوک تمام اتفاقات و حتی حرفای که بینشون رد و بدل میشود واس تهیونگ پیامک کرده و اونو از همه چی مطلع کرده بود
الان میشه گفت خیال تهیونگ بابت کوک راحت بود و منتظر پیام یا اشاره ی از جانب کوک بود که نقش دومی رو عملی کنن زیاد از نقش اولی مطمئن نبودن و نمیدونستن تا چه حد سوهو باهاشون راه میاد؟!! و خطایی ازش سر نمیزنه اگ کوک میتونست تو نقشه ای اولی ا/ت رو پس بگیره تهیونگ نیاز به اجرای نقشه دوم نداشت....
تو این مدت زمانی ک هر دو منتظر رسیدن ا/ت بودن هیچکدوم حرفی نمیزد یا شاید بهتر بشه گفت چون کوک کنترولی رو اعصابش نداشت سعی میکرد از حرف زدن اجتناب کنه تا این روز کوفتی به خیر بگذره....
که آخر کوک سر صحبت و باز کرد و با سوالی ک پرسید سکوتی که بینشون بود شکست!!
"!!چرا ا/ت رو دزدیدی؟!!
"!!چرا تهیونگ با ا/ت تهدید کردی که محموله اسلحه رو بالا بکشی؟"!!
!!"هدفت از این کارت چیهه"!!
سوهو با شنیدن حرف کوک متعجب نگاهی به کوک انداخت و سرجاش تکونی خورد و کت و شکلاتی رنگش تو تنش مرتب کرد و گفت!!
"تو نمیدونی چرا؟!!
کوک: بنظرت از میدونستم ازت سوال میکردم؟!
اینقد بیکار نیستم دیگه....
سوهو با تنفر نفشو بیرون داد و در حالی ک با انگشتات میشردم گفت !! دلیل اول چون من از اولش هم رقیب تهیونگ بودم وازش متنفرم... دلیل دوم ساخت باند مافیا ایده من بود ولی چون تهیونگ با نفوذ تر و پولدار تر بود خودش پیش قدم شد و باند سیاه تاسیس کرد
سوم مجبورم کرد زیر دستش باشم و هر کار سخت و کوفتی که بود و تحویل من میداد
چهارم : اون بود ک باعث شد چند سالی برم "زندان! و از کارام و خانواده م دور بمونم...
پنجم:.....!
قبل از اینکه بخواد حرفشو کامل کنه که با صدای گوشیش ک تو کلبه پیچده بود حرفشو قط کرد و به سمت گوشیش رفت....نگاهی به صفحه ای گوشیش انداخت "لوکاس بود!!
سریع تماس وصل کرد چند قدم دور تر شد که لوکاس به حرف دراومد
!لوکاس:" جناب سوهو؟! دختر ک گرگان گرفته بودیم تو مقر نیست مثل اینکه فرار کرده و از حرفای محافظ ک اونجا بود فهمیدم که چند روزی میشه که فرار کرده و همه "دنبالش!!
!سوهو" عوضي معلوم هست چی میگی فک کردی داریم بازی میکنیم...؟!
کوک که متوجه حرفاشون شده بود با عصبانیت و جدیدیت که چشماشو به لرزه در می آورد از سر جاش بلند شد و به سمت سوهو هجوم اورد یقه ای لباسشو سفت گرفت و اونو به دیوار پشت سرش محکم کوبید و گفت:
میکشمت "حرومزاده!! باز چه نقشه ای داری؟
باز هوس بازی به سرت زده؟
اگه الان نگی ا/ت کجاست جنازه تم نمیزارم از در بره بیرون....
سوهو دست کوک فشار داد و اونو به سمت عقب هول داد و گفت هیچ نقشه ای در کار نیست خودم هم نمیدونم کجاست اون لعنتی فرار کرده فرارررر با(عربده)
کوک مشت محکمی به میز ک جلوش بود میزنه و میگه فقط دعا کن اتفاقی براش نیافتاده باشه....
و بعد با عجله به سمت در خروجی میره و همینطور که هیون شیک پشت سرش میومد انگشت اشاره ش گزینه ی ارسال پیام فشار میده و پیام برای تهیونگ ارسال میشه....
#kim
#قاتل_من
کوک تمام اتفاقات و حتی حرفای که بینشون رد و بدل میشود واس تهیونگ پیامک کرده و اونو از همه چی مطلع کرده بود
الان میشه گفت خیال تهیونگ بابت کوک راحت بود و منتظر پیام یا اشاره ی از جانب کوک بود که نقش دومی رو عملی کنن زیاد از نقش اولی مطمئن نبودن و نمیدونستن تا چه حد سوهو باهاشون راه میاد؟!! و خطایی ازش سر نمیزنه اگ کوک میتونست تو نقشه ای اولی ا/ت رو پس بگیره تهیونگ نیاز به اجرای نقشه دوم نداشت....
تو این مدت زمانی ک هر دو منتظر رسیدن ا/ت بودن هیچکدوم حرفی نمیزد یا شاید بهتر بشه گفت چون کوک کنترولی رو اعصابش نداشت سعی میکرد از حرف زدن اجتناب کنه تا این روز کوفتی به خیر بگذره....
که آخر کوک سر صحبت و باز کرد و با سوالی ک پرسید سکوتی که بینشون بود شکست!!
"!!چرا ا/ت رو دزدیدی؟!!
"!!چرا تهیونگ با ا/ت تهدید کردی که محموله اسلحه رو بالا بکشی؟"!!
!!"هدفت از این کارت چیهه"!!
سوهو با شنیدن حرف کوک متعجب نگاهی به کوک انداخت و سرجاش تکونی خورد و کت و شکلاتی رنگش تو تنش مرتب کرد و گفت!!
"تو نمیدونی چرا؟!!
کوک: بنظرت از میدونستم ازت سوال میکردم؟!
اینقد بیکار نیستم دیگه....
سوهو با تنفر نفشو بیرون داد و در حالی ک با انگشتات میشردم گفت !! دلیل اول چون من از اولش هم رقیب تهیونگ بودم وازش متنفرم... دلیل دوم ساخت باند مافیا ایده من بود ولی چون تهیونگ با نفوذ تر و پولدار تر بود خودش پیش قدم شد و باند سیاه تاسیس کرد
سوم مجبورم کرد زیر دستش باشم و هر کار سخت و کوفتی که بود و تحویل من میداد
چهارم : اون بود ک باعث شد چند سالی برم "زندان! و از کارام و خانواده م دور بمونم...
پنجم:.....!
قبل از اینکه بخواد حرفشو کامل کنه که با صدای گوشیش ک تو کلبه پیچده بود حرفشو قط کرد و به سمت گوشیش رفت....نگاهی به صفحه ای گوشیش انداخت "لوکاس بود!!
سریع تماس وصل کرد چند قدم دور تر شد که لوکاس به حرف دراومد
!لوکاس:" جناب سوهو؟! دختر ک گرگان گرفته بودیم تو مقر نیست مثل اینکه فرار کرده و از حرفای محافظ ک اونجا بود فهمیدم که چند روزی میشه که فرار کرده و همه "دنبالش!!
!سوهو" عوضي معلوم هست چی میگی فک کردی داریم بازی میکنیم...؟!
کوک که متوجه حرفاشون شده بود با عصبانیت و جدیدیت که چشماشو به لرزه در می آورد از سر جاش بلند شد و به سمت سوهو هجوم اورد یقه ای لباسشو سفت گرفت و اونو به دیوار پشت سرش محکم کوبید و گفت:
میکشمت "حرومزاده!! باز چه نقشه ای داری؟
باز هوس بازی به سرت زده؟
اگه الان نگی ا/ت کجاست جنازه تم نمیزارم از در بره بیرون....
سوهو دست کوک فشار داد و اونو به سمت عقب هول داد و گفت هیچ نقشه ای در کار نیست خودم هم نمیدونم کجاست اون لعنتی فرار کرده فرارررر با(عربده)
کوک مشت محکمی به میز ک جلوش بود میزنه و میگه فقط دعا کن اتفاقی براش نیافتاده باشه....
و بعد با عجله به سمت در خروجی میره و همینطور که هیون شیک پشت سرش میومد انگشت اشاره ش گزینه ی ارسال پیام فشار میده و پیام برای تهیونگ ارسال میشه....
#kim
۱۲.۹k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.