یا من یا هیچ کس : پارت ۲
با جمله درکت میکنم سرمو بالا آوردم ... بغض گلومو گرفته بود و نمی تونستم حرف بزنم ولی یه دفعه اشک ریختم و گفتم : اصلا ... اصلا دیگه اون جملرو به زبون نیار ... هیچ کس ... هیچ کس نمی دونه با حسرت شب خوابیدن پیش یه نفر زندگی کردن یعنی چی ... این که هر شب بدون لمس بدنش یا بدون عطر بدنش بخوابی ... نه هیچ کس نمی دونه کمیسر یه پوز خند زدو گفت: چقدر عالی ... بالاخره زبون باز کردی
منم عصبانی شدمو با داد گفتم : من بهش گفتم... یا من یا هیچ کس ... تقصیر خودش بود ...
کمیسر به نشانه سکوت انگشتاشو گذاشت روی لباش بعد کفت : خب اون بد بخت الان سر گردونه ...
من : کدوم بد بخت ؟؟؟
کمیسر : همون یارو داداشش ... اسمش چی بود ؟
من : نکنه اون ریندو عوضی رو میگی ... اون خودش عامل جدایی من از داداشش هست ...
کمیسر : باشه ... باشه ...
منم عصبانی شدمو با داد گفتم : من بهش گفتم... یا من یا هیچ کس ... تقصیر خودش بود ...
کمیسر به نشانه سکوت انگشتاشو گذاشت روی لباش بعد کفت : خب اون بد بخت الان سر گردونه ...
من : کدوم بد بخت ؟؟؟
کمیسر : همون یارو داداشش ... اسمش چی بود ؟
من : نکنه اون ریندو عوضی رو میگی ... اون خودش عامل جدایی من از داداشش هست ...
کمیسر : باشه ... باشه ...
۲۰۲
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.