رمان عشق یا خانواده پارت ۲۸
"ویو ا/ت"
تهیونگ از چشاش میباری که عصبانی *وای خدا اوضاع خیلی خیته *...واسه اینکه جنگ به پا نشه گفتم :
ا/ت:خب دیگه با هم آشنا شدین ،سوهو میخوام تورو هم به عروسی مون دعوت کنیم تهیونگ میشه دیگه؟آره؟
تهیونگ: معلومه(عصبانی)
وی نگو گندم زدم که خودم هم میدونم ریدم
ا/ت:خب سوهو اینم از کارت عروسید بیاین بریم غذا بخوریم تهیونگ زود باش دیگه(از دست تهیونگ گرفت و کشید)
"ویو حین غذا خوردن"
تهیونگ وسوهو موقع غذا خوردن فقط به هم نگاه میکردن وای خیلی ترسناک شده بودن *وای دارم میترسم*
"ویو تهیونگ "
از این یارو سوهو متنفرم در حد لاليگا هم رو مخم بود و هم همش به ا/ت میچسبد .انقدر عصبانی بودم که داشتم کم کم نقشه مرگ ا/ت رو میکشیدم ."بعد چند ساعت"بالاخره رسیدیم خونه
ا/ت:وای خدا خستمه ،کوفته مه ،خوابم میاد ّگشنمه،تشن...(حرفش رو تموم نکرده بود )
تهیونگ: خانوم ا/ت
ا/ت:هم؟
تهیونگ: بیا اتاق باید باهم حرف بزنیم
ا/ت:اوکی*وای بد بخت شدم ننه*
تهیونگ: خب
ا/ت:خب؟(خودشو زده به نفهمی)
تهیونگ: تا نکشتمت توضیح بده که رابطه دقیق تو اون یارو سوهو چیه؟
ا/ت:تهیونگ ببین من و سوهو رابطه ی خاصی نداشتیم و نخواهیم داشت خواهش میکنم فکر های بد نکن
تهیونگ: ببین عزیز مشکل اینه که اون یارو همش میچسبه بهت اینو بدون
ا/ت:خب من حرفی ندارم
تهیونگ: ا/ت یعنی چی حرفی نداری؟(داد)
ا/ت:باور کن هیچ رابطه ی جز دوست بودن بین ما نیست
تهیونگ: تو داری منو ....
ادامه دارد
این پارتو ریدم خودم میدونم دیگه به روم نیارید
لایک ۶
کامنت ۶
تهیونگ از چشاش میباری که عصبانی *وای خدا اوضاع خیلی خیته *...واسه اینکه جنگ به پا نشه گفتم :
ا/ت:خب دیگه با هم آشنا شدین ،سوهو میخوام تورو هم به عروسی مون دعوت کنیم تهیونگ میشه دیگه؟آره؟
تهیونگ: معلومه(عصبانی)
وی نگو گندم زدم که خودم هم میدونم ریدم
ا/ت:خب سوهو اینم از کارت عروسید بیاین بریم غذا بخوریم تهیونگ زود باش دیگه(از دست تهیونگ گرفت و کشید)
"ویو حین غذا خوردن"
تهیونگ وسوهو موقع غذا خوردن فقط به هم نگاه میکردن وای خیلی ترسناک شده بودن *وای دارم میترسم*
"ویو تهیونگ "
از این یارو سوهو متنفرم در حد لاليگا هم رو مخم بود و هم همش به ا/ت میچسبد .انقدر عصبانی بودم که داشتم کم کم نقشه مرگ ا/ت رو میکشیدم ."بعد چند ساعت"بالاخره رسیدیم خونه
ا/ت:وای خدا خستمه ،کوفته مه ،خوابم میاد ّگشنمه،تشن...(حرفش رو تموم نکرده بود )
تهیونگ: خانوم ا/ت
ا/ت:هم؟
تهیونگ: بیا اتاق باید باهم حرف بزنیم
ا/ت:اوکی*وای بد بخت شدم ننه*
تهیونگ: خب
ا/ت:خب؟(خودشو زده به نفهمی)
تهیونگ: تا نکشتمت توضیح بده که رابطه دقیق تو اون یارو سوهو چیه؟
ا/ت:تهیونگ ببین من و سوهو رابطه ی خاصی نداشتیم و نخواهیم داشت خواهش میکنم فکر های بد نکن
تهیونگ: ببین عزیز مشکل اینه که اون یارو همش میچسبه بهت اینو بدون
ا/ت:خب من حرفی ندارم
تهیونگ: ا/ت یعنی چی حرفی نداری؟(داد)
ا/ت:باور کن هیچ رابطه ی جز دوست بودن بین ما نیست
تهیونگ: تو داری منو ....
ادامه دارد
این پارتو ریدم خودم میدونم دیگه به روم نیارید
لایک ۶
کامنت ۶
۹.۲k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.