وقتی لات محلتون بودو ......
جسیکا : اوففففف ، ول کنین بچمو، ات منو نگاه کن ، هرکاری میخوای بکن ولی این پسر داره خوردت میکنه ، ما صلاحت رو میخوایم
ات : میدونم اما من دوسش دارم. از ته قلبم مگه اون چی داره که من ندارم ؟*گریه ی اروم*
جسیکا : اشکای اتو پاک کرد و گفت : پاشو برو یه ابی به صورتت بزن بعد بیا اینجا باهم اهنگ بزاریم و خوش بگذرونیم تا حال و هوات عوض بشه.
ات : به سمت دسشویی رفتم و اشکامو پاک کردم
با کانسیلر زیر پوستم پوشوندم و باند و از تو انباری برداشتمو پیش بچه ها بردم . اهنگو گذاشتم و با حجم خنده های زیاد بچه ها روبرو شدم.
وای ای اهنگ پر از خاطره بود برامون
ریچل : ای انار انار
جسیکا : بیا به بالینم
ات : شبنم گل نار
یونا : بیا به بالینم *جر خوردن از خنده *
ات : جسیکا یه بطری آب برداشته بودو داشت با اهنگ عربی اون وسط قر میداد
رسما تمام دردام یادم رفت 🤣🤣🤣🤣
******
ات : بچه ها بسه... بسه ..... * درحالی که دلشو گرفته و داره میخنده*
جسیکا : ات ما بریم مامانامون پیام دادن .
ات : بچه هاا ... مرسی ازتون امشب خیلی خوشحالم کردین .
همه ی بچه رو بدرقه کردو فرستاد خونشون .
وقتی گوشیشو باز کرد دید جونگکوک بهش پیام داده " فردا ببینمت گرل "
ات : واییییی با ذوق فراوان رفت کارای مربوطه رو کردو با فکر جونگکوک خوابید.
____________
فردا صبح :
ات : بیدار شدمو برای خودم روی نون تست نوتلا با چای درست کردم.
خیلی وقت بود صبحونه درست حسابی نخورده بودم
بعد به سمت کمد لباسام رفت .
از بین لباسام یدونه نیمتنه سفید با نوشته اینگلیسی و یه دامن چرم و یه کت چرم بلند بیرون کشیدم و گذاشتم روی تخت
به سمت حموم رفتمو یه دوش حسابی کردم و کلا کلی خوشگل کردم تا پیش جونگکوک بد بنظر نرسم
قرارمون ساعت ۵ بود و من از الان داشتم آماده میشدم*ساعت ۳:۳۰*
از حموم بیرون اومدم موهامو خشک کردم ، یه سایه ی قهوه ای با شاین سفید روی پشت پلکم خوابوندم ، رژمو زدم و آماده شدم . کلا دافی شده بودم واسه خودم
امیدوارم دوباره جونگکوک خوردم نکنه
ادامه دارد.....
*************
به مناسب تولد جونگکوکی براتون یه پارت گذاشتم .
ات : میدونم اما من دوسش دارم. از ته قلبم مگه اون چی داره که من ندارم ؟*گریه ی اروم*
جسیکا : اشکای اتو پاک کرد و گفت : پاشو برو یه ابی به صورتت بزن بعد بیا اینجا باهم اهنگ بزاریم و خوش بگذرونیم تا حال و هوات عوض بشه.
ات : به سمت دسشویی رفتم و اشکامو پاک کردم
با کانسیلر زیر پوستم پوشوندم و باند و از تو انباری برداشتمو پیش بچه ها بردم . اهنگو گذاشتم و با حجم خنده های زیاد بچه ها روبرو شدم.
وای ای اهنگ پر از خاطره بود برامون
ریچل : ای انار انار
جسیکا : بیا به بالینم
ات : شبنم گل نار
یونا : بیا به بالینم *جر خوردن از خنده *
ات : جسیکا یه بطری آب برداشته بودو داشت با اهنگ عربی اون وسط قر میداد
رسما تمام دردام یادم رفت 🤣🤣🤣🤣
******
ات : بچه ها بسه... بسه ..... * درحالی که دلشو گرفته و داره میخنده*
جسیکا : ات ما بریم مامانامون پیام دادن .
ات : بچه هاا ... مرسی ازتون امشب خیلی خوشحالم کردین .
همه ی بچه رو بدرقه کردو فرستاد خونشون .
وقتی گوشیشو باز کرد دید جونگکوک بهش پیام داده " فردا ببینمت گرل "
ات : واییییی با ذوق فراوان رفت کارای مربوطه رو کردو با فکر جونگکوک خوابید.
____________
فردا صبح :
ات : بیدار شدمو برای خودم روی نون تست نوتلا با چای درست کردم.
خیلی وقت بود صبحونه درست حسابی نخورده بودم
بعد به سمت کمد لباسام رفت .
از بین لباسام یدونه نیمتنه سفید با نوشته اینگلیسی و یه دامن چرم و یه کت چرم بلند بیرون کشیدم و گذاشتم روی تخت
به سمت حموم رفتمو یه دوش حسابی کردم و کلا کلی خوشگل کردم تا پیش جونگکوک بد بنظر نرسم
قرارمون ساعت ۵ بود و من از الان داشتم آماده میشدم*ساعت ۳:۳۰*
از حموم بیرون اومدم موهامو خشک کردم ، یه سایه ی قهوه ای با شاین سفید روی پشت پلکم خوابوندم ، رژمو زدم و آماده شدم . کلا دافی شده بودم واسه خودم
امیدوارم دوباره جونگکوک خوردم نکنه
ادامه دارد.....
*************
به مناسب تولد جونگکوکی براتون یه پارت گذاشتم .
۱۱.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.