۳۷
سوکو: بهش بگو بیاد سریع
جیهو: به کی؟
سوکو: به دوستت
ا/ت
از ترس میلرزیدم صدای شکستن شیشه ماشین شنیدم چشمامو بستم دستمو گذاشتم رو گوشم جونگکوک کجایی کاش الان کنارم بودی کاش صبح خوب بودم باهام بودیم
جیهو: ا/ت
چشمامو باز کردم یه نگاهی به جیهو انداختم
جیهو: بیا پایین
ا/ت: برو میام
چیزی نمیشه تو میتونی ا/ت تو میتونی اینجا خودم تنها میتونم الان نیازی به جونگکوک ندارم اخه چرا من احمقم چرا باید همیشه جونگکوک کنارم باشه یه نفس عمیقی کشیدم درو باز کردم و پیاده شدم
ا/ت: با من کار داشتی
سوکو: اره امروز ماشین جیهو رو چرا گرفتی
ا/ت: دوستم هست گفت بیا ماشینم ببر منم کار داشتم رفتم
سوکو: کارت این بود که بری پسر سوار ماشینت کنی
سرمو انداختم پایین و جوابشو دادم
ا/ت: اره کارم این بود تا دلم بخواد سوار میکنم اگه خواستم هم شب کنارشون میخوابم به تو چه ربطی داره اگه مشکلت ماشینه جیهو که باشه دیگه ننمیبرمش
یکی از پشت ماشین گفت: داداش چیکار داری به زندگی مردم بیا ب... ا/ت
وایی این منو از کجا میشناسه سرمو بالا گرفتم
ا/ت: جججوونگکوک
سوکو: صبر کن ببینم ا/ت
جیهو: شما همو میشناسید
سوکو: ا/ت منو میشناسی من سوکو هستم
ا/ت: اها دوست جونگکوک تو مدرسه یادم اومد
کوک: همگی خفه شید
ا/ت: عزیزم چیشده
کوک: سوکو این ماشینت جیهو اینم ماشین تو برید مشکل خونتنون مشکلتون حل کنید من اینجا میمونم
سوکو: جونگکوک ماشین؟
کوک: زنگ میزنم راننده بیاد شما بریم
جیهو و سوکو رفتن فقط ما موندیم
ا/ت: سرده من نمیتونم بمونم
کوک: بحثو عوض نکن
ا/ت: اخه تو بحثی باز نکردی که من بخوام عوضش کنم
کوک:اره کارم این بود تا دلم بخواد سوار میکنم اگه خواستم هم شب کنارشون میخوابم اینو کی گفته؟
ا/ت: اها بزار توضیح بدم
کوک: لازم نکرده همه رو خودم فهمیدم
ا/ت: نه عزیزم اشتباه فهمیدی جیهو فقط بهم گفت فیلم بازیکن همین
کوک:بازیگری؟ ا/ت فک کردی من چقدر سادم
ا/ت: خب دارم راستشو میگم
کوک: اسم پسرا چی هستن؟
ا/ت: نمیخوام جیهو رو خراب کنم ولی جیهو گفت قبل از اینکه بیاد دنبال من با یه پسره سرقرار بوده و گفت چون نمیخواد زندگیش خراب بشه منم مجبور شدم گردن بگیرم
کوک: تو؟ ا/ت منو احمق فرض نکن
ا/ت: راستمیگم
کوک: گردن گیر همه شدی کلی زن و مرد هست اینجا به هم خیانت میکنن برو گردن بگیر
رفتم بغلش کردم ازم جدا شد
ا/ت: اینکارو نکن من واقعا دوست دارم
یه سیلی بهم زد
کوک:کلمه دوست دارم رو خراب نکن
چند دقیقه بعد
کوک
نه اون چیزی میگفت نه من فک کنم خیلی تند رفتم چرا اینکارو کردم یعنی واقعا ا/ت اینکارو کرده بعد دیدم داره گریه میکنه و از دماغش خون میاد یه دستمال از تو جیبم دادم بهش
کوک: بیا
ا/ت: ممنون
عذرخواهی کنم یا نه ولش کن پررو میشه
#فیک
#سناریو
جیهو: به کی؟
سوکو: به دوستت
ا/ت
از ترس میلرزیدم صدای شکستن شیشه ماشین شنیدم چشمامو بستم دستمو گذاشتم رو گوشم جونگکوک کجایی کاش الان کنارم بودی کاش صبح خوب بودم باهام بودیم
جیهو: ا/ت
چشمامو باز کردم یه نگاهی به جیهو انداختم
جیهو: بیا پایین
ا/ت: برو میام
چیزی نمیشه تو میتونی ا/ت تو میتونی اینجا خودم تنها میتونم الان نیازی به جونگکوک ندارم اخه چرا من احمقم چرا باید همیشه جونگکوک کنارم باشه یه نفس عمیقی کشیدم درو باز کردم و پیاده شدم
ا/ت: با من کار داشتی
سوکو: اره امروز ماشین جیهو رو چرا گرفتی
ا/ت: دوستم هست گفت بیا ماشینم ببر منم کار داشتم رفتم
سوکو: کارت این بود که بری پسر سوار ماشینت کنی
سرمو انداختم پایین و جوابشو دادم
ا/ت: اره کارم این بود تا دلم بخواد سوار میکنم اگه خواستم هم شب کنارشون میخوابم به تو چه ربطی داره اگه مشکلت ماشینه جیهو که باشه دیگه ننمیبرمش
یکی از پشت ماشین گفت: داداش چیکار داری به زندگی مردم بیا ب... ا/ت
وایی این منو از کجا میشناسه سرمو بالا گرفتم
ا/ت: جججوونگکوک
سوکو: صبر کن ببینم ا/ت
جیهو: شما همو میشناسید
سوکو: ا/ت منو میشناسی من سوکو هستم
ا/ت: اها دوست جونگکوک تو مدرسه یادم اومد
کوک: همگی خفه شید
ا/ت: عزیزم چیشده
کوک: سوکو این ماشینت جیهو اینم ماشین تو برید مشکل خونتنون مشکلتون حل کنید من اینجا میمونم
سوکو: جونگکوک ماشین؟
کوک: زنگ میزنم راننده بیاد شما بریم
جیهو و سوکو رفتن فقط ما موندیم
ا/ت: سرده من نمیتونم بمونم
کوک: بحثو عوض نکن
ا/ت: اخه تو بحثی باز نکردی که من بخوام عوضش کنم
کوک:اره کارم این بود تا دلم بخواد سوار میکنم اگه خواستم هم شب کنارشون میخوابم اینو کی گفته؟
ا/ت: اها بزار توضیح بدم
کوک: لازم نکرده همه رو خودم فهمیدم
ا/ت: نه عزیزم اشتباه فهمیدی جیهو فقط بهم گفت فیلم بازیکن همین
کوک:بازیگری؟ ا/ت فک کردی من چقدر سادم
ا/ت: خب دارم راستشو میگم
کوک: اسم پسرا چی هستن؟
ا/ت: نمیخوام جیهو رو خراب کنم ولی جیهو گفت قبل از اینکه بیاد دنبال من با یه پسره سرقرار بوده و گفت چون نمیخواد زندگیش خراب بشه منم مجبور شدم گردن بگیرم
کوک: تو؟ ا/ت منو احمق فرض نکن
ا/ت: راستمیگم
کوک: گردن گیر همه شدی کلی زن و مرد هست اینجا به هم خیانت میکنن برو گردن بگیر
رفتم بغلش کردم ازم جدا شد
ا/ت: اینکارو نکن من واقعا دوست دارم
یه سیلی بهم زد
کوک:کلمه دوست دارم رو خراب نکن
چند دقیقه بعد
کوک
نه اون چیزی میگفت نه من فک کنم خیلی تند رفتم چرا اینکارو کردم یعنی واقعا ا/ت اینکارو کرده بعد دیدم داره گریه میکنه و از دماغش خون میاد یه دستمال از تو جیبم دادم بهش
کوک: بیا
ا/ت: ممنون
عذرخواهی کنم یا نه ولش کن پررو میشه
#فیک
#سناریو
۵.۱k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.