ابنبات ترش. پارت 20
جیهوپ:
یونگی به صد زبان زنده ی دنیا تونست حالیم کنه که همین اول بسم الله خیلی گند زدم.
دست خودم که نبود .
به من چه که یه روانی عاشقمه .( اون یکی دختره)
گفتم: یونگی ،دقیقا الان چیکار کنم؟
یونگی: فقط یه چیز ،کیس .( بوسه)
جیهوپ: نهههه.
هنوز آماده نیستم.
یونگی: ولی اون سری تونستی.
جیهوپ: اون فرق داشت.
یونگی: هیچ فرقی نداشت .
برنامه اش با من .
تو فقط ا/ت رو بیار خونهی خودت.
جیهوپ: چطور جناب همه چیز دان؟
یونگی: به بهانه ی این که ناراحتی و می خوای ۳ تایی مشروب بخوریم.
جیهوپ: جااانن؟؟
یونگی: همین که شنیدی .
حالا هم برو پیش ا/ت به بهانه کمک کردن .
منم برم گل رز و شکلات و یسری چیزای دیگه بگیرم.
جیهوپ: خدا رحم کنه.
برگردیم به ا/ت :
یکم ،فقط یکم از دست جیهوپ ناراحت بودم که چرا اون روز عین چوب خشک وایساده بود فقط .
( مدیونین اگر فکر کنین عصبانیه)
داشتیم با تهیونگ مبل رو جا به جا می کردیم .
از صبح کلی کار کرده بودیم.
نشستیم رو مبل که استراحت کنیم.
تهیونگ: ا/ت میشه یه چیزی بهت بگم؟
از خستگی ناله کردم و گفتم: بنال.
تهیونگ: راستش از یکی خوشم اومده و نمی دونم چجوری بهش بگم چون اون منو مثل بهترین دوستش میبینه.
گفتم : نمی دونستم تو با کسی بجز من اینقدر صمیمی هستی.
( ا/ت همین برای ثابت کردن خر بودنت کافیه)
ا/ت : حالا کی هست ؟( 🤦♂️)
تهیونگ: این مهم نیست.
ا/ت: خب عین آدم بهش بگو ،خیلی شیک و مجلسی.
تهیونگ: ابله اگر می تونستم که مگه مرض داشتم ازت مشاوره بگیرم؟
ا/ت : در مرض داشتنت که شکی نیست( گوه نخور ا/ت جان)
ا/ت: با من تمرین کن ولی اسم طرف رو بگو.
تهیونگ صورتش جوری که انگار براش سخته قبول کرد .
تهیونگ: من عاشقتم،ا/......( می خواست بگه ا/ت)
همون موقع زنگ در خورد .
گفتم: تهیونگ بعدا دوباره حرف می زنیم ،حرفت یادت نره
تهیونگ زیر لب : مگه میشه یادم بره وقتی موضوع داره جلوم راه میره همش؟
بلند شدم و در رو باز کردم.
جیهوپ بود .
بدون هیچ ری اکشنی: سلام جیهوپ .
جیهوپ : سلام ا/.....
در رو کوبیدن تو صورتش .
جیهوپ: ا/ت چیزی شده قربونت برم؟
ا/ت: نه فقط کردم درونم صداش بلند تر از تو بود.
بعد دوباره رو باز کردم.
جیهوپ: ا/ت یکم حوصله ام سر رفته و یکم کلافه ام ،میای شب خونم با یونگی مشروب بخوریم و حرف بزنیم؟
گفتم: راستش دارم سعی می کنم ترک کنم ،ولی ولش از شنبه ی هفتهی دیگه شروع می کنم .
میای تو؟
تهیونگ : ا/ت جون فکر کنم جیهوپ سرش شلوغ باشه. اون که مثل تو یه بیکار علاف نیست.
ا/ت: ببند اگر می خوای دندونات تو دهنت بمونه تهیونگ ،خودش زبون داره.
جیهوپ: عزیزم اگر اشکالی نداره میشه منم تو کار های باقی مونده ی خونه کمک کنم؟
گفتم: به شرطی که تو دست و پام نباشی.
جیهوپ تو ذهنش : یونگی راست می گفت ،این خیلی عصبانیه ولی خب چاره چیست ؟
جیهوپ: بله،چشم قربان😂
یونگی به صد زبان زنده ی دنیا تونست حالیم کنه که همین اول بسم الله خیلی گند زدم.
دست خودم که نبود .
به من چه که یه روانی عاشقمه .( اون یکی دختره)
گفتم: یونگی ،دقیقا الان چیکار کنم؟
یونگی: فقط یه چیز ،کیس .( بوسه)
جیهوپ: نهههه.
هنوز آماده نیستم.
یونگی: ولی اون سری تونستی.
جیهوپ: اون فرق داشت.
یونگی: هیچ فرقی نداشت .
برنامه اش با من .
تو فقط ا/ت رو بیار خونهی خودت.
جیهوپ: چطور جناب همه چیز دان؟
یونگی: به بهانه ی این که ناراحتی و می خوای ۳ تایی مشروب بخوریم.
جیهوپ: جااانن؟؟
یونگی: همین که شنیدی .
حالا هم برو پیش ا/ت به بهانه کمک کردن .
منم برم گل رز و شکلات و یسری چیزای دیگه بگیرم.
جیهوپ: خدا رحم کنه.
برگردیم به ا/ت :
یکم ،فقط یکم از دست جیهوپ ناراحت بودم که چرا اون روز عین چوب خشک وایساده بود فقط .
( مدیونین اگر فکر کنین عصبانیه)
داشتیم با تهیونگ مبل رو جا به جا می کردیم .
از صبح کلی کار کرده بودیم.
نشستیم رو مبل که استراحت کنیم.
تهیونگ: ا/ت میشه یه چیزی بهت بگم؟
از خستگی ناله کردم و گفتم: بنال.
تهیونگ: راستش از یکی خوشم اومده و نمی دونم چجوری بهش بگم چون اون منو مثل بهترین دوستش میبینه.
گفتم : نمی دونستم تو با کسی بجز من اینقدر صمیمی هستی.
( ا/ت همین برای ثابت کردن خر بودنت کافیه)
ا/ت : حالا کی هست ؟( 🤦♂️)
تهیونگ: این مهم نیست.
ا/ت: خب عین آدم بهش بگو ،خیلی شیک و مجلسی.
تهیونگ: ابله اگر می تونستم که مگه مرض داشتم ازت مشاوره بگیرم؟
ا/ت : در مرض داشتنت که شکی نیست( گوه نخور ا/ت جان)
ا/ت: با من تمرین کن ولی اسم طرف رو بگو.
تهیونگ صورتش جوری که انگار براش سخته قبول کرد .
تهیونگ: من عاشقتم،ا/......( می خواست بگه ا/ت)
همون موقع زنگ در خورد .
گفتم: تهیونگ بعدا دوباره حرف می زنیم ،حرفت یادت نره
تهیونگ زیر لب : مگه میشه یادم بره وقتی موضوع داره جلوم راه میره همش؟
بلند شدم و در رو باز کردم.
جیهوپ بود .
بدون هیچ ری اکشنی: سلام جیهوپ .
جیهوپ : سلام ا/.....
در رو کوبیدن تو صورتش .
جیهوپ: ا/ت چیزی شده قربونت برم؟
ا/ت: نه فقط کردم درونم صداش بلند تر از تو بود.
بعد دوباره رو باز کردم.
جیهوپ: ا/ت یکم حوصله ام سر رفته و یکم کلافه ام ،میای شب خونم با یونگی مشروب بخوریم و حرف بزنیم؟
گفتم: راستش دارم سعی می کنم ترک کنم ،ولی ولش از شنبه ی هفتهی دیگه شروع می کنم .
میای تو؟
تهیونگ : ا/ت جون فکر کنم جیهوپ سرش شلوغ باشه. اون که مثل تو یه بیکار علاف نیست.
ا/ت: ببند اگر می خوای دندونات تو دهنت بمونه تهیونگ ،خودش زبون داره.
جیهوپ: عزیزم اگر اشکالی نداره میشه منم تو کار های باقی مونده ی خونه کمک کنم؟
گفتم: به شرطی که تو دست و پام نباشی.
جیهوپ تو ذهنش : یونگی راست می گفت ،این خیلی عصبانیه ولی خب چاره چیست ؟
جیهوپ: بله،چشم قربان😂
۱۲.۴k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.