فیک روباه سیاه
فیک روباه سیاه
P26
کوک ویو
جلوی شرکتش نگه داشتم و از ماشین پیاده شدم رفتم سمت شرکت
ا.ت ویو
(بچها اینم بگم ا.ت چون خیلییی خوشگل و توش اندامه برای برند خودش تبلیغم میکنه و مانکنهای برند ا.ت خوش قیافه ترین مانکنهان)
روز صندلی چرمم نشسته بودم که منشی در زد با بی حوصلگی گفتم بیا داخل که گفت
منشی:خانم آقای جئون اومدن
ا.ت:بگو بیان
و رفت
بعد ۲ دقیقه در زدن
ا.ت:بیا
کوک:سلام
ا.ت:سلام
ا.ت:بشین
و کوک نشست
ا.ت:کیم ریونا (اسم دستیارش) قرار داد نامه هارو بیار
کوک:اول گشت نمیزنیم توی شرکت
ا.ت:اوففف
ا.ت از روی صندلی بلند شد و چلو راه افتاد و پشتش کوک راه افتاد و رفتن همه جای شرکتو دیدن و در آخر رفتن برگه رو گرفتن و کوک امضا کردو در آخر ا.ت امضا کرد
کوک:راستی خانم کیم فردا ساعت ۷ توی شرکتم می ببینمتون
ا.ت:چرا باید بیام
کوک:چون الان دیگه شریکیم
ا.ت:باشه بابا
.....
فردا صبح
ا.ت ویو
از خواب پاشدم رفتم حموم بعد ۳۰ مین اومدم موهامو و بدنمو خشک کردم بعد ماسک صورتمو زدم به صورتم موهامو حالت دادم بعد شلوار اسلش و تیپ همیشگیمو زدم رفتم مخفی گاه
ساعت ۵ بعد از ظهر
از مخفی گاه زدم بیرون بعد از اونجایی که مخفی گاه داخل شهر نست تا برم شرکت جئون دیر میشه پس با سرعت آخر به سمت شرکتش رفتم
............
)بچها درسای فردام رو خوندم و سبکن)
P26
کوک ویو
جلوی شرکتش نگه داشتم و از ماشین پیاده شدم رفتم سمت شرکت
ا.ت ویو
(بچها اینم بگم ا.ت چون خیلییی خوشگل و توش اندامه برای برند خودش تبلیغم میکنه و مانکنهای برند ا.ت خوش قیافه ترین مانکنهان)
روز صندلی چرمم نشسته بودم که منشی در زد با بی حوصلگی گفتم بیا داخل که گفت
منشی:خانم آقای جئون اومدن
ا.ت:بگو بیان
و رفت
بعد ۲ دقیقه در زدن
ا.ت:بیا
کوک:سلام
ا.ت:سلام
ا.ت:بشین
و کوک نشست
ا.ت:کیم ریونا (اسم دستیارش) قرار داد نامه هارو بیار
کوک:اول گشت نمیزنیم توی شرکت
ا.ت:اوففف
ا.ت از روی صندلی بلند شد و چلو راه افتاد و پشتش کوک راه افتاد و رفتن همه جای شرکتو دیدن و در آخر رفتن برگه رو گرفتن و کوک امضا کردو در آخر ا.ت امضا کرد
کوک:راستی خانم کیم فردا ساعت ۷ توی شرکتم می ببینمتون
ا.ت:چرا باید بیام
کوک:چون الان دیگه شریکیم
ا.ت:باشه بابا
.....
فردا صبح
ا.ت ویو
از خواب پاشدم رفتم حموم بعد ۳۰ مین اومدم موهامو و بدنمو خشک کردم بعد ماسک صورتمو زدم به صورتم موهامو حالت دادم بعد شلوار اسلش و تیپ همیشگیمو زدم رفتم مخفی گاه
ساعت ۵ بعد از ظهر
از مخفی گاه زدم بیرون بعد از اونجایی که مخفی گاه داخل شهر نست تا برم شرکت جئون دیر میشه پس با سرعت آخر به سمت شرکتش رفتم
............
)بچها درسای فردام رو خوندم و سبکن)
۱۱.۸k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.