پارت ۲۹
سریع از اونجایی دور شدم و به محله کارم رفتم وسایلم رو جمع کردم و به سمته خونه حرکت کردم..
(فردای اون روز):
داشتم به سمته شرکت میرفتم میلی تو بغلم بود اونجا مکانی رو برای نگهداری از بچه ها داشتن آمل نمیتونستم حتی یک ثانیه هم از تنم جداش کنم بالاخره رسیدم رفتم تو که با چهره عصبی و ترسیده. ریسم رو به رو شدم
*ا/تتتت
+بله آقای چوی
*دیروز به یکی از پولدار ترین و قدرتمند ترین افراد کره کالای اشتباهی دادی باید امروز به دیدنش بری(داد)
+ک.کی(ترسیده گه جیمین نباشه)
*آقای پارک جیمین
+هااااا(بلند).... م.میشه من نرم ا نگه اصلا کاره من نبود آقا
*نخیر.. نکنه به سرت زده اخراجی کنم مم فقط بخاطر اون بچه آوردمت نزار پرت شی بیرون همین حالا به دیدنش برو(داد)
با همون ماشین اداره پست رفتم عمارتش رو
(فردای اون روز):
داشتم به سمته شرکت میرفتم میلی تو بغلم بود اونجا مکانی رو برای نگهداری از بچه ها داشتن آمل نمیتونستم حتی یک ثانیه هم از تنم جداش کنم بالاخره رسیدم رفتم تو که با چهره عصبی و ترسیده. ریسم رو به رو شدم
*ا/تتتت
+بله آقای چوی
*دیروز به یکی از پولدار ترین و قدرتمند ترین افراد کره کالای اشتباهی دادی باید امروز به دیدنش بری(داد)
+ک.کی(ترسیده گه جیمین نباشه)
*آقای پارک جیمین
+هااااا(بلند).... م.میشه من نرم ا نگه اصلا کاره من نبود آقا
*نخیر.. نکنه به سرت زده اخراجی کنم مم فقط بخاطر اون بچه آوردمت نزار پرت شی بیرون همین حالا به دیدنش برو(داد)
با همون ماشین اداره پست رفتم عمارتش رو
۲۲.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.