جمعه ها طبع من احســــــاس تغزل دارد / نا خود آگاه به
جمعه ها طبع من احســــــاس تغزل دارد / نا خود آگاه به سمــــت تو تمایـــــــل دارد
بی تو چندی ست که در کار زمین حیرانم / مانده ام ، بی تو چرا باغچه مان گل دارد؟
شایـــد این باغچـــه ده قرن به استقبالت / فرش گســـترده و در دست گلایــــل دارد
یازده پله زمین رفت به سمــــت ملکــــوت / یک قدم مانده زمین شوق تکامــــل دارد
جمکران نقطه ی امید جهان شد که در آن / هر چه دل ، سمت خدا دست توسل دارد
هیچ سنگی نشود سنــگ صبــورت ، تنها / تکیه بر کعبـــه بزن ، کعبـــه تحمل دارد...
( سید حمید رضا برقعی)
بی تو چندی ست که در کار زمین حیرانم / مانده ام ، بی تو چرا باغچه مان گل دارد؟
شایـــد این باغچـــه ده قرن به استقبالت / فرش گســـترده و در دست گلایــــل دارد
یازده پله زمین رفت به سمــــت ملکــــوت / یک قدم مانده زمین شوق تکامــــل دارد
جمکران نقطه ی امید جهان شد که در آن / هر چه دل ، سمت خدا دست توسل دارد
هیچ سنگی نشود سنــگ صبــورت ، تنها / تکیه بر کعبـــه بزن ، کعبـــه تحمل دارد...
( سید حمید رضا برقعی)
۵۳۴
۰۴ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.