پارت اول
های.پارک ات هستم.۲۳ سالمه و با پدرمو و یه برادر به اسم پارک جیمین زندگی میکنم. البته زندگی میکردم.از وقتی مجبور شدم با کیم تهیونگ یکی از شرکای بابام ازدواج کنم زندگیم تباه شد.
فلش بک به روزی که تهیونگ رفته بود خونه ی ات
داشتم از کلاس نقاشی بر میگشتم خونه که سه تا ون جلوی یه خونمون دیدم.
به سمت در رفتمو در و باز کردم.
+سلام بابا
+سلام
÷اا ات اومدی:)
÷ما هم منتظرت بودیم
+چرا باید منتظر من باشین
÷ات ایشون کیم تهیونگ هستن.همسر اینده تو و در عین حال شریک کاری من
+چیی چه همسری چی داری میگی تو بابا هااا
÷ات باید درک کنی این موضوع فقط یه سال طول میکشه به محضه اینکه درصد سهامامون بالا اومد دیگه تموم میشه تو فقط باید برای یه سال با اقای کیم ازدواج کنی
+من همچین کاری نمیکنم
÷مجبوری
÷اقای کیم میتونین ات و با خودتون ببرین
تهیونگ به دو تا بادیگارداش اشاره داد و اومدن دو تا دستامو گرفتن
+ولممم کنین گفتم ولممم کنینننن
یکی از بادیگاردا اومد جلو دستمالی رو صورتم گذاشتو که بعد یک مین بیهوش شدم
=فک کنم اینطوری بهتر شد اقای پارک هوم نظر شما چیه اینطوری سر صدا هم ایجاد نمیشه
÷بله بله خوبه البته ات همسر شماست شما بهتر میدونین
=خب فعلا
÷فعلا....
شرطا
۱۰لایک
۱۰ کامنت
فلش بک به روزی که تهیونگ رفته بود خونه ی ات
داشتم از کلاس نقاشی بر میگشتم خونه که سه تا ون جلوی یه خونمون دیدم.
به سمت در رفتمو در و باز کردم.
+سلام بابا
+سلام
÷اا ات اومدی:)
÷ما هم منتظرت بودیم
+چرا باید منتظر من باشین
÷ات ایشون کیم تهیونگ هستن.همسر اینده تو و در عین حال شریک کاری من
+چیی چه همسری چی داری میگی تو بابا هااا
÷ات باید درک کنی این موضوع فقط یه سال طول میکشه به محضه اینکه درصد سهامامون بالا اومد دیگه تموم میشه تو فقط باید برای یه سال با اقای کیم ازدواج کنی
+من همچین کاری نمیکنم
÷مجبوری
÷اقای کیم میتونین ات و با خودتون ببرین
تهیونگ به دو تا بادیگارداش اشاره داد و اومدن دو تا دستامو گرفتن
+ولممم کنین گفتم ولممم کنینننن
یکی از بادیگاردا اومد جلو دستمالی رو صورتم گذاشتو که بعد یک مین بیهوش شدم
=فک کنم اینطوری بهتر شد اقای پارک هوم نظر شما چیه اینطوری سر صدا هم ایجاد نمیشه
÷بله بله خوبه البته ات همسر شماست شما بهتر میدونین
=خب فعلا
÷فعلا....
شرطا
۱۰لایک
۱۰ کامنت
۱۷.۶k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.