پارت بیست و سوم
#اگه_میتونی_عاشقم_کن
نمیدونم چرا استرس گرفتم..وقتی اهنگ شروع شد با یه نفس عمیق شروع کردم ب رقصیدن...ریتم اهنگ رو خیلی دوست داشتم خیلی هیجانی بود و با ریتم اهنگ میرقصیدم...مجری ساکت شده بود و عین بز خیره خیره نگاهم میکرد و میتونستم نگاه مشتاق جونگکوک رو ب خودم تشخیص بدم
از اونجایی که اهنگ ریتمش خیلی خوب و هیجانی بود و منم همراه با ریتم آهنگه میرقصیم
تمام حاضرین از حرکات من حتی نفس نمیکشیدن و من مسلط تر از همیشه به کارم ادامه میدادم
یه لحظه چشمم به شلوار جونگکوک افتاد که دیدم خشتک شلوارش خیلی ضایع باد کرده اومده بالا😂
ی لحظه خندم گرفت و تعادلمو از دست دادم و نزدیک بود بیفتم ولی خودمو نباختم و جوری پیش رفتم که انگار این سُر خوردن جزو رقصه بود
بعد اینکه رقصم تموم شد همه خیلی محکم برام کف زدن و جونگکوک اومد رو ب روم روی سن و همینطوری داشت بهم نگام میکرد که مجری با یک تک سرفه گفت
مجری: اهم اهم...جونگ کوک نمیخوای فرد حذفی رو مشخص کنی؟
جونگکوک: چی..چرا..البته
خیلی ضایع هول کرده بود که باعث شد همه بهش بخندن جز سوفیا که با اخم داشت منو میخورد...وا این چرا اینشکلیه؟...انگار ارث باباش دستمه..با شروع حرف جونگکوک بیخیال ارث و میراث شدم
جونگکوک: ا.ت برو وایسا کنار بقیه تا اون شخص رو مشخص رو مشخص کنم
خدارو شکر از دست اون نگا های سمج راحت شدم و پیش بقیه ی بچه ها ایستادم..همه قلباشون تند میزد ولی من نه...انگار مطمئن بودم اون انتخاب من نیستم
جونگکوک: من تونستم با همتون ارتباط برقرار کنم جز ینفر
کمی مکث کرد میتونستم خیلی واضح صدای ضربان قلب مگی و سوفیا رو بشنوم
که جونگ کوک گفت
جونگکوک:......
خماریییی..........
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.