دیدم تهیونگ داره از پله ها میاد پایین
دیدم تهیونگ داره از پله ها میاد پایین
ته : صیح بخیر بیبی
ات : صبح بخیر
ته: اووو پرنسس چه کرده
ات : بخور ببین چطوره
ته: وای خیلی خوشمزس
ات : الکی نگو
ته : الکی نمیگم واقعا خوشمزس
ته : و بابت دیشب معذرت میخوام که بدون اجازت اوردمت خونه خودم اخه خوابت برده بود
ات: اشکال نداره ازت ممنونم
ته: ازت معذرت میخوام
ات : چرا
ته : بابت جونگ کوک اون یه عوضیه دختر بازه که نزدیک بود بهت صدمه بزنه
ات : چرا عذر خواهی میکنی تو به موقع رسیدی به هر حال بیا در موردش دیگه فکر نکنیم
ات ویو
صبحونه تموم شد میخواستم برم که یهو
ته : بیبی میشه امروزو اینجا بمونی ؟
ات : اما اخه…
ته : همیشه مخالفت میکنی بمون دیگه
ات: خیلی خب باشه بچه
ته: بچه ؟ من ۳ سال ازت بزرگترم
ات : اما رفتارت مثل بچه هاس
ته : چون پیش توعم اینجوریم بیبی
ات : دوست دارم
تهیونگ ویو
تا گفت دوست دارم کشیدمش سمت خودم و بوسیدمش اونم همراهیم کرد بعد چند ثانیه از هم جدا شدیم
ته : منم دوست دارم پرنسسم
ا/ت ویو
اروم گونشو بوسیدم
ات: اها راستی این لباسه یکم اذیت میکنه …
ته : بیا اینجا تو اتاقم لباس دارم
ات ویو
دستمو گرفت منم دنبالش رفتم
ته : هر کدومو خواستی بردار
ات : مرسی
ته : راستی تموم شد بگو بیام تو منم لباسمو عوض کنم
ات : باشه عزیزم
ات ویو
لباسارو دیدم اونا همشون لباسای تهیونگ بودن و برام بزرگ بود اما خب چیکار میکرد منم یه هودی بر داشتم پوشیدم ابی بود چون بزرگ بود دیگه شلوار نپوشیدم تهیونگو صدا زدم که بیاد لباسشو عوض کنه
ات : تهیونگ بیا
ته : اومدم
ته : وای چه گوگولی شدیییییی
ببخشید دیر شد بچه ها چون دیر گذاشتم دوتا پارتشو باهم میزارم👾💗
ته : صیح بخیر بیبی
ات : صبح بخیر
ته: اووو پرنسس چه کرده
ات : بخور ببین چطوره
ته: وای خیلی خوشمزس
ات : الکی نگو
ته : الکی نمیگم واقعا خوشمزس
ته : و بابت دیشب معذرت میخوام که بدون اجازت اوردمت خونه خودم اخه خوابت برده بود
ات: اشکال نداره ازت ممنونم
ته: ازت معذرت میخوام
ات : چرا
ته : بابت جونگ کوک اون یه عوضیه دختر بازه که نزدیک بود بهت صدمه بزنه
ات : چرا عذر خواهی میکنی تو به موقع رسیدی به هر حال بیا در موردش دیگه فکر نکنیم
ات ویو
صبحونه تموم شد میخواستم برم که یهو
ته : بیبی میشه امروزو اینجا بمونی ؟
ات : اما اخه…
ته : همیشه مخالفت میکنی بمون دیگه
ات: خیلی خب باشه بچه
ته: بچه ؟ من ۳ سال ازت بزرگترم
ات : اما رفتارت مثل بچه هاس
ته : چون پیش توعم اینجوریم بیبی
ات : دوست دارم
تهیونگ ویو
تا گفت دوست دارم کشیدمش سمت خودم و بوسیدمش اونم همراهیم کرد بعد چند ثانیه از هم جدا شدیم
ته : منم دوست دارم پرنسسم
ا/ت ویو
اروم گونشو بوسیدم
ات: اها راستی این لباسه یکم اذیت میکنه …
ته : بیا اینجا تو اتاقم لباس دارم
ات ویو
دستمو گرفت منم دنبالش رفتم
ته : هر کدومو خواستی بردار
ات : مرسی
ته : راستی تموم شد بگو بیام تو منم لباسمو عوض کنم
ات : باشه عزیزم
ات ویو
لباسارو دیدم اونا همشون لباسای تهیونگ بودن و برام بزرگ بود اما خب چیکار میکرد منم یه هودی بر داشتم پوشیدم ابی بود چون بزرگ بود دیگه شلوار نپوشیدم تهیونگو صدا زدم که بیاد لباسشو عوض کنه
ات : تهیونگ بیا
ته : اومدم
ته : وای چه گوگولی شدیییییی
ببخشید دیر شد بچه ها چون دیر گذاشتم دوتا پارتشو باهم میزارم👾💗
۱۲.۵k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲