پارت ۱۲ : Black Woolf
جیهوپ موهای کوک رو به هم ریخت و گفت : بچه ی کیوت
خلاصه ناهارم خوردن و رفتن رو مبل و یه گوشه ولو شدن
جونگ کوک: جیمینی جیهوپی غذا خیلی خوشمزه بود ممنون
جیمین : خواهش میکنم خب فردا باید بریم دانشگاه
جونگ کوک : من واقعا میترسم
جیمین : تا ما دوتا رو داری غم نداری
جون کوک : میدونم ولی میترسم پسرای الفا اذیتم کنن آخه من یه امگام زورم به دخترا میرسه ( بغض )
جیمین : منم امگام وای باورت نمیشه منو هوپی اول دشمن هم بودیم ولی الان شده داداشم خیلی دوسش دارم
کوک : آروم و رفت بین جیمین و جیهوپ نشست و خودشو توی بغلشون آزاد کرد و گفت : خیلی دوستون دارمپسرا : ماهم همینطور
فلش بک به روز اولی که میخواستن برن
جیهوپ : کوکککککک بدو دیگه ( داد )
کوک : اومدم
هرسه باهم سوار ماشین شدن و رفتن به سمت دانشگاه
حس عجیبی بود کوک هم خوشحال بود هم ناراحت
وارد دانشگاه شدن کلی دختر پسر که به برای تربیت و تعلیم و فناوری اینجا بودن
به همه نامه داده شد بود تا برای جانشینی و شاهزاده بودن و ادامه دادن نسل الفا و امگاها تعلیم داده بشن
همه توی سالن اجتماعات جمع شده بودیم که مدیر داشنگاه اومد و گفت : ورودتون رو به دانشگاه ...... تبریک میگم
شماها انتخاب شدید نسلتون رو به بهترین نحو ادامه بدید و شاهزاده و جانشین خانواده هاتون بشید به دانشگاه ....... خوش اومدید
دانشجو های عزیز لیست تمام کلاس ها به برد وصل شده لطفا برد و نگاه کنید و باتوجه به اون کلاس های خودتون رو پیدا کنید
و همه رفتن به سمت برد ما ستا یه گوشه وایساده بودیم تا سالن یکم خلوت بشه و کلاسمون رو،ببینیم دعا دعا میکردم با پسرا توی ی کلاس باشم
سالن که یکم خلوت شد رفتیم جلوی تابلو منو جیهوپ توی ی کلاس بودیم ولی جیمین توی ی کلاس بود با کیییی با یونگییی
کوک : جیمینی العان چیکار میکنی
جیمین : هیچی فقط میدونم بد بخت شدم
کوک : نمیشه با مدیر صحبت کنیم کلاستون عوص میکنه
جیمین : خیله خب بیاید بریم بیگیمرفتن دفتر مدیر
کوک جیهوپ و جیمین : سلام
مدیر : اوه سلام
جیهوپ : آقای مدیر میخواستم بدونم میتونید لیست کلاس هارو تغیر بدید
مدیر: امکانش نیست ولی غیر ممکن هم نیست
کوک : آقای مدیر چطور میتونیم تغیرش بدیم
مدیر : تنها یک راه داره
پسرا : چه راهی
مدیر : با رئیس دانشگاه صحبت کنید
کوک : ایشون رو میتونم ببنم
مدیر : ببینم میتونم چیکار کنم فعلا برید سر کلاس هاتون اگه تونستم بهتون خبر میدم
جیمین جیهوپ و کوک : ممنون
و رفتن بیرون
جیمین : رئیس دانشگاه کیه ؟
جیهوپ : حس خوبی بهش ندارم فقط همین
کوک : جیمینی هر طور شده با رئیس دانشگاه صحبت میکنم و کلاستو عوض میکنم
جیمین : ممنونم پسرا خب بیاد بریم تو کلاسمون
خلاصه ناهارم خوردن و رفتن رو مبل و یه گوشه ولو شدن
جونگ کوک: جیمینی جیهوپی غذا خیلی خوشمزه بود ممنون
جیمین : خواهش میکنم خب فردا باید بریم دانشگاه
جونگ کوک : من واقعا میترسم
جیمین : تا ما دوتا رو داری غم نداری
جون کوک : میدونم ولی میترسم پسرای الفا اذیتم کنن آخه من یه امگام زورم به دخترا میرسه ( بغض )
جیمین : منم امگام وای باورت نمیشه منو هوپی اول دشمن هم بودیم ولی الان شده داداشم خیلی دوسش دارم
کوک : آروم و رفت بین جیمین و جیهوپ نشست و خودشو توی بغلشون آزاد کرد و گفت : خیلی دوستون دارمپسرا : ماهم همینطور
فلش بک به روز اولی که میخواستن برن
جیهوپ : کوکککککک بدو دیگه ( داد )
کوک : اومدم
هرسه باهم سوار ماشین شدن و رفتن به سمت دانشگاه
حس عجیبی بود کوک هم خوشحال بود هم ناراحت
وارد دانشگاه شدن کلی دختر پسر که به برای تربیت و تعلیم و فناوری اینجا بودن
به همه نامه داده شد بود تا برای جانشینی و شاهزاده بودن و ادامه دادن نسل الفا و امگاها تعلیم داده بشن
همه توی سالن اجتماعات جمع شده بودیم که مدیر داشنگاه اومد و گفت : ورودتون رو به دانشگاه ...... تبریک میگم
شماها انتخاب شدید نسلتون رو به بهترین نحو ادامه بدید و شاهزاده و جانشین خانواده هاتون بشید به دانشگاه ....... خوش اومدید
دانشجو های عزیز لیست تمام کلاس ها به برد وصل شده لطفا برد و نگاه کنید و باتوجه به اون کلاس های خودتون رو پیدا کنید
و همه رفتن به سمت برد ما ستا یه گوشه وایساده بودیم تا سالن یکم خلوت بشه و کلاسمون رو،ببینیم دعا دعا میکردم با پسرا توی ی کلاس باشم
سالن که یکم خلوت شد رفتیم جلوی تابلو منو جیهوپ توی ی کلاس بودیم ولی جیمین توی ی کلاس بود با کیییی با یونگییی
کوک : جیمینی العان چیکار میکنی
جیمین : هیچی فقط میدونم بد بخت شدم
کوک : نمیشه با مدیر صحبت کنیم کلاستون عوص میکنه
جیمین : خیله خب بیاید بریم بیگیمرفتن دفتر مدیر
کوک جیهوپ و جیمین : سلام
مدیر : اوه سلام
جیهوپ : آقای مدیر میخواستم بدونم میتونید لیست کلاس هارو تغیر بدید
مدیر: امکانش نیست ولی غیر ممکن هم نیست
کوک : آقای مدیر چطور میتونیم تغیرش بدیم
مدیر : تنها یک راه داره
پسرا : چه راهی
مدیر : با رئیس دانشگاه صحبت کنید
کوک : ایشون رو میتونم ببنم
مدیر : ببینم میتونم چیکار کنم فعلا برید سر کلاس هاتون اگه تونستم بهتون خبر میدم
جیمین جیهوپ و کوک : ممنون
و رفتن بیرون
جیمین : رئیس دانشگاه کیه ؟
جیهوپ : حس خوبی بهش ندارم فقط همین
کوک : جیمینی هر طور شده با رئیس دانشگاه صحبت میکنم و کلاستو عوض میکنم
جیمین : ممنونم پسرا خب بیاد بریم تو کلاسمون
۷.۶k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.