تکپارتی درخواستی از ته
#تکپارتی#درخواستی#از#ته
بیبی من
2/3✓
لیا: هی دختر هرزه نزدیک دوس پسرم نشو
ا. ت: یک هرزه جدو ابادته دو گوه نخور
لیا: مگع بچه فقیرا هم قلدر میشن
با این حرفش صدای شکستن قلب ا. ت اومد و همه زدن زیر خندع
تهیونگ: ببندید گوه خورید هرچی میشه سریع میخنده مگه شیشه زدید کصخلا(جدی)
"همه ساکت شدن"
لیا: یااااا ددی
تهیونگ:******رو ددی انگل
{ویو ا. ت} ی صندلی جلو بود خاستم برم بشینم که دیدم لیا زود تر رفت نشست
لیا: اینجا جای منه اها راستی اون پشتم جای منه
تهیونگ: ا. ت میخوای پیش من بشینی؟
ا. ت: باشه حداقل از هیچی بدتر نیس
معلم اومد و شروع کرد ب درس دادن که یهو
تهیونگ: ا. ت تو دوس پسر داری؟
ا. ت: من رفیقم ندارم چ برسه ب دوس پسر(خندع)
تهیونگ: من میتونم دوستت شم؟
ا. ت: اسکول کردی؟
تهیونگ: چرا باید ی پرنسسو اسکول کنم؟
ا. ت: چی پرنسس؟(تعجب)
تهیونگ: اوهوم زیبا ترین
ا. ت: اپلین بارع یکی اینطوری صدام میکنه
تهیونگ: پس من اولین نفریم که...
معلم: چی پچ پچ میکنید هاااا ا. ت پاشو برو بیرون
تهیونگ: بشین پرنسس
ا. ت: اخه
تهیونگ: اخه ندارع معلم گرامی یا از این مدرسه میری یا از ا. ت معذرت میخوای
معلم: تو کی باشی بچه سوسول
تهیونگ: کسیم که میتونه تورو با ی اشارع ب فاک بده حالا جرعت داری حرفاتو ادامه بده
معلم: ب... باشه ا. ت معذرت میخوام
ا. ت: اوهوم من......
دیدم که ته داره منو عصبانی نگاه میکنه که حرفمو قطع کردم و ساکت نشستم و ب درس گوش دادم
تهیونگ: دیگه نبینم از معلما معذرت بخای
ا. ت: اما اخه تهیونگ..... خوب باشع ببخشید
تهیونگ: فک کنم من.... عاش..... ع زنک تفریح خورد بیا باهم بریم
ا. ت: باشه
داشتم میفتادم که تهیونگ منو گرفت و برگردوندم فاصله صورتمون بیش از حد کم بود که لیا اومد
لیا: تهیونگ
که همون لحظه تهیونگ منو بوسید و من در تعجب بودم
لیا با حرص رفت که تهیونگ اروم ازم جدا شد
ا. ت: تو چیکار کردی؟
تهیونگ: ببخشید لیا همش اذیتم میکنه خاستم با این کارم ازم فاصله بگیرع منو میبخشی قول میدم دیگه تکرار نشه
ا. ت: باشع ولی قول دادیا
تهیونگ: چشم (مثل بچه کوچولو ها ذوغ کرد)
ا. ت: وقتی میخندی خیلی کیوت میشیاا
تهیونگ: خب من فقط واسع تو کیوت میشم
با این حرفش سرخ شدم
تهیونگ: یاااا چرا سرخ میشی؟
ا. ت: ولش کن
تهیونگ: میگم میای امروز بریم بیرون؟
ا. ت: شاید
تهیونگ: شاید ماید نداریم میای؟
ا. ت: باشه بابا میام
تهیونگ: هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا
ا. ت: خندع
[فلش بک ب زمان رفتن بیرون]
ادامه ۸ لایک❤️
#جونگکوک
بیبی من
2/3✓
لیا: هی دختر هرزه نزدیک دوس پسرم نشو
ا. ت: یک هرزه جدو ابادته دو گوه نخور
لیا: مگع بچه فقیرا هم قلدر میشن
با این حرفش صدای شکستن قلب ا. ت اومد و همه زدن زیر خندع
تهیونگ: ببندید گوه خورید هرچی میشه سریع میخنده مگه شیشه زدید کصخلا(جدی)
"همه ساکت شدن"
لیا: یااااا ددی
تهیونگ:******رو ددی انگل
{ویو ا. ت} ی صندلی جلو بود خاستم برم بشینم که دیدم لیا زود تر رفت نشست
لیا: اینجا جای منه اها راستی اون پشتم جای منه
تهیونگ: ا. ت میخوای پیش من بشینی؟
ا. ت: باشه حداقل از هیچی بدتر نیس
معلم اومد و شروع کرد ب درس دادن که یهو
تهیونگ: ا. ت تو دوس پسر داری؟
ا. ت: من رفیقم ندارم چ برسه ب دوس پسر(خندع)
تهیونگ: من میتونم دوستت شم؟
ا. ت: اسکول کردی؟
تهیونگ: چرا باید ی پرنسسو اسکول کنم؟
ا. ت: چی پرنسس؟(تعجب)
تهیونگ: اوهوم زیبا ترین
ا. ت: اپلین بارع یکی اینطوری صدام میکنه
تهیونگ: پس من اولین نفریم که...
معلم: چی پچ پچ میکنید هاااا ا. ت پاشو برو بیرون
تهیونگ: بشین پرنسس
ا. ت: اخه
تهیونگ: اخه ندارع معلم گرامی یا از این مدرسه میری یا از ا. ت معذرت میخوای
معلم: تو کی باشی بچه سوسول
تهیونگ: کسیم که میتونه تورو با ی اشارع ب فاک بده حالا جرعت داری حرفاتو ادامه بده
معلم: ب... باشه ا. ت معذرت میخوام
ا. ت: اوهوم من......
دیدم که ته داره منو عصبانی نگاه میکنه که حرفمو قطع کردم و ساکت نشستم و ب درس گوش دادم
تهیونگ: دیگه نبینم از معلما معذرت بخای
ا. ت: اما اخه تهیونگ..... خوب باشع ببخشید
تهیونگ: فک کنم من.... عاش..... ع زنک تفریح خورد بیا باهم بریم
ا. ت: باشه
داشتم میفتادم که تهیونگ منو گرفت و برگردوندم فاصله صورتمون بیش از حد کم بود که لیا اومد
لیا: تهیونگ
که همون لحظه تهیونگ منو بوسید و من در تعجب بودم
لیا با حرص رفت که تهیونگ اروم ازم جدا شد
ا. ت: تو چیکار کردی؟
تهیونگ: ببخشید لیا همش اذیتم میکنه خاستم با این کارم ازم فاصله بگیرع منو میبخشی قول میدم دیگه تکرار نشه
ا. ت: باشع ولی قول دادیا
تهیونگ: چشم (مثل بچه کوچولو ها ذوغ کرد)
ا. ت: وقتی میخندی خیلی کیوت میشیاا
تهیونگ: خب من فقط واسع تو کیوت میشم
با این حرفش سرخ شدم
تهیونگ: یاااا چرا سرخ میشی؟
ا. ت: ولش کن
تهیونگ: میگم میای امروز بریم بیرون؟
ا. ت: شاید
تهیونگ: شاید ماید نداریم میای؟
ا. ت: باشه بابا میام
تهیونگ: هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا
ا. ت: خندع
[فلش بک ب زمان رفتن بیرون]
ادامه ۸ لایک❤️
#جونگکوک
۲۸.۶k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.