عشق خوناشامی من پارت ۸
عشق خوناشامی من پارت ۸
ویو جونگکوک:
اون چان عوضی معلوم نیست باز چه نقشهای داره که اینجا پیداش شده مطمئنم اونم با جونگسو(ناپدری ا/ت) تو زندانی کردن من همدست بوده اومد سمت من و ا/ت و گفت:
چان: بهبه جناب جئون خیلی وقته ندیدمت خوشحالم که برگشتی
جونگکوک: معلومه خیلی خوشحالی اینجا چه غلطی میکنی من تو رو که دعوت نکردم
چان: وای آقای جئون زشته پیش یه همچنین بانوی زیبایی از این کلمات استفاده میکنی
بعد رو کرد به ا/ت
چان: سلام مادام من چان هستم از دیدنتون خوشحالم
ا/ت: از عصبانیت جونگکوک فهمیدم که حتما اون مرد که انگار اسمش چان بود آدم خوبی نیس وقتی بهم سلام کرد خواستم جوابش رو بدم ولی جونگکوک سری گفت:
جونگکوک: فکر نکنم اجازه بدم که دوست دخترم به مرد عوضی مثل تو سلام بده و بهتره سریعتر گورتو از اینجا گم کنی
چان: (پوزخند) خیلی خب جئون من میرم ولی به زودی بر میگردم به امید دیدار
چان یه تعظیم به ا/ت کرد و رفت
وقتی چان رفت ا/ت ازم پرسید که اون کی بود
جونگکوک: اون یه آدم عوضیه اون دشمن منه بهتره خیلی بهش نزدیک نشی
ا/ت: اها باشه
فلش بک به چند ساعت بعد
ویو ا/ت:
چند ساعتی میشد که از جشن گذشته بود واقعا حوصلهام سر رفته بود جونگکوک هم رفته بود و داشت با دوستاش حرف میزد و گاه گاهی یه نگاه به منم میکرد
همینطور داشتم اطراف نگاه میکردم که یه خدمتکار سینی نوشیدنی رو جلوم گرفت منم یکی رو برداشتم چند دقیقه گذشت که یه نفر اومد و پیشم نشست دیدم جیمینه
جیمین: چه خبر ا/ت؟ نمیدونستم شراب میخوری
ا/ت: چی این شرابه من نمیدونستم فکر کردم نوشیدنیه
جیمین : خخخخخخ واقعا فکر کردی نوشیدنیه
ا/ت: آره خب نخند دیگه
جیمین: آخه تو از بو و رنگش نفهمیدی (خنده)
ا/ت: نه ندونستم عع نخند دیگه
جیمین: باشه بابا (تو دلش داره از خنده میترکه )
ا/ت: (نگاه های ترسناک)
جیمین: باشه بابا غلط کردم اونجوری نگام نکن
ا/ت: وای چیکار کنم حوصلهام سر رفتهههههههههه
جیمین: خب بیا بریم تو اتاق من
ا/ت: چرا؟
جیمین: بیا میبینی
ا/ت: باشه
خلاصه رفتیم داخل اتاق جیمین وقتی در اتاقش رو باز کرد از تعجب خشکم زد اینجا چرا اینشکلیه ؟...
ادامه دارد...
حمایت
ویو جونگکوک:
اون چان عوضی معلوم نیست باز چه نقشهای داره که اینجا پیداش شده مطمئنم اونم با جونگسو(ناپدری ا/ت) تو زندانی کردن من همدست بوده اومد سمت من و ا/ت و گفت:
چان: بهبه جناب جئون خیلی وقته ندیدمت خوشحالم که برگشتی
جونگکوک: معلومه خیلی خوشحالی اینجا چه غلطی میکنی من تو رو که دعوت نکردم
چان: وای آقای جئون زشته پیش یه همچنین بانوی زیبایی از این کلمات استفاده میکنی
بعد رو کرد به ا/ت
چان: سلام مادام من چان هستم از دیدنتون خوشحالم
ا/ت: از عصبانیت جونگکوک فهمیدم که حتما اون مرد که انگار اسمش چان بود آدم خوبی نیس وقتی بهم سلام کرد خواستم جوابش رو بدم ولی جونگکوک سری گفت:
جونگکوک: فکر نکنم اجازه بدم که دوست دخترم به مرد عوضی مثل تو سلام بده و بهتره سریعتر گورتو از اینجا گم کنی
چان: (پوزخند) خیلی خب جئون من میرم ولی به زودی بر میگردم به امید دیدار
چان یه تعظیم به ا/ت کرد و رفت
وقتی چان رفت ا/ت ازم پرسید که اون کی بود
جونگکوک: اون یه آدم عوضیه اون دشمن منه بهتره خیلی بهش نزدیک نشی
ا/ت: اها باشه
فلش بک به چند ساعت بعد
ویو ا/ت:
چند ساعتی میشد که از جشن گذشته بود واقعا حوصلهام سر رفته بود جونگکوک هم رفته بود و داشت با دوستاش حرف میزد و گاه گاهی یه نگاه به منم میکرد
همینطور داشتم اطراف نگاه میکردم که یه خدمتکار سینی نوشیدنی رو جلوم گرفت منم یکی رو برداشتم چند دقیقه گذشت که یه نفر اومد و پیشم نشست دیدم جیمینه
جیمین: چه خبر ا/ت؟ نمیدونستم شراب میخوری
ا/ت: چی این شرابه من نمیدونستم فکر کردم نوشیدنیه
جیمین : خخخخخخ واقعا فکر کردی نوشیدنیه
ا/ت: آره خب نخند دیگه
جیمین: آخه تو از بو و رنگش نفهمیدی (خنده)
ا/ت: نه ندونستم عع نخند دیگه
جیمین: باشه بابا (تو دلش داره از خنده میترکه )
ا/ت: (نگاه های ترسناک)
جیمین: باشه بابا غلط کردم اونجوری نگام نکن
ا/ت: وای چیکار کنم حوصلهام سر رفتهههههههههه
جیمین: خب بیا بریم تو اتاق من
ا/ت: چرا؟
جیمین: بیا میبینی
ا/ت: باشه
خلاصه رفتیم داخل اتاق جیمین وقتی در اتاقش رو باز کرد از تعجب خشکم زد اینجا چرا اینشکلیه ؟...
ادامه دارد...
حمایت
۱۸.۰k
۱۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.