Forest cottage p1
کلبه جنگلی
پارت۱
ویو ات
مثل همیشه از خواب بیدار شدم دیدم بابام داره با مامانم دعوا میکنه خدایا این چه زندگیه که من دارم رفتم دشویی روتین پوستیم رو انجام دادم
(علامت پدر مادر ات. مادر✓ پدر ×)
+: صبحتون بخیر
√: هق هق صبح بخیر
×: سلام صبح بخیر
+: مامان چرا داری گریه میکنی
√:هق هق (رفت تو اتاقش)
×: دخترم وسایلات رو جمع کن
+: چرااااا
×: همین که گفتم ( عربده)
+:ولی چرا
× تو رو سر قمار باختم
+ : گریه چییییییی
× : صداتو بیار پایین
+: ازت متنفرم ( گریه داد)
تهیونگ ویو
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم دشویی
در اومدم که یادم افتاد که آقای ...... ( یه اسمی خودتون انتخاب کنید)
دخترش رو سر قمار باخت هع (پوزخند )
آماده شد که بره
ات ویو
+: دیدم بابام داره با یه نفر حرف میزنه بدو بدو رفتم پایین و از خونه تا جایی که میدونستم دورشدم رفتم کلبه ی جنگلی که کنار دریا بود
ولی دیدم یه نفر نشسته کنار دریا
رفتم سمتش
+: ببخشید
_:سلام
+: سلام ببخشید شما کی هستین
_ اسم من تهیونگه
+: میتونم بشینم
_ چرا که نه
+ : ممنون
+ اسم منم ات هستش
ته ویو
کارای شرکت رو کردم رفتم کنار دریا که نیم ساعت بعد یه دختره اومد خیلی خوشگل بود اسمش ات بود
پایان ته ویو
_ : داشتم با ات حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد دیدم آقای ......هستش حتماً میگه بیا دخترم آمادی ببر
_سلام بگو
×: ببخشید دخترم فرار کرده
_ چییییییییی
× بله از خونه زد بیرون اسمش ات هست
_ ات که پیش منه
× چی پس همونه
پایان مکالمه
_ پاشو بریم
+ کجا
_ پدرت ترو به من فروخته
+ شکه شده بودم میخواستم فرار کنم که تهیونگ منو گرفت....
................................................
خب خب من نویسده این فیک نیستم پس هروقت بهم فرستاد میزارمش لطفا حمایت کنین🥺♥
پارت۱
ویو ات
مثل همیشه از خواب بیدار شدم دیدم بابام داره با مامانم دعوا میکنه خدایا این چه زندگیه که من دارم رفتم دشویی روتین پوستیم رو انجام دادم
(علامت پدر مادر ات. مادر✓ پدر ×)
+: صبحتون بخیر
√: هق هق صبح بخیر
×: سلام صبح بخیر
+: مامان چرا داری گریه میکنی
√:هق هق (رفت تو اتاقش)
×: دخترم وسایلات رو جمع کن
+: چرااااا
×: همین که گفتم ( عربده)
+:ولی چرا
× تو رو سر قمار باختم
+ : گریه چییییییی
× : صداتو بیار پایین
+: ازت متنفرم ( گریه داد)
تهیونگ ویو
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم دشویی
در اومدم که یادم افتاد که آقای ...... ( یه اسمی خودتون انتخاب کنید)
دخترش رو سر قمار باخت هع (پوزخند )
آماده شد که بره
ات ویو
+: دیدم بابام داره با یه نفر حرف میزنه بدو بدو رفتم پایین و از خونه تا جایی که میدونستم دورشدم رفتم کلبه ی جنگلی که کنار دریا بود
ولی دیدم یه نفر نشسته کنار دریا
رفتم سمتش
+: ببخشید
_:سلام
+: سلام ببخشید شما کی هستین
_ اسم من تهیونگه
+: میتونم بشینم
_ چرا که نه
+ : ممنون
+ اسم منم ات هستش
ته ویو
کارای شرکت رو کردم رفتم کنار دریا که نیم ساعت بعد یه دختره اومد خیلی خوشگل بود اسمش ات بود
پایان ته ویو
_ : داشتم با ات حرف میزدم که گوشیم زنگ خورد دیدم آقای ......هستش حتماً میگه بیا دخترم آمادی ببر
_سلام بگو
×: ببخشید دخترم فرار کرده
_ چییییییییی
× بله از خونه زد بیرون اسمش ات هست
_ ات که پیش منه
× چی پس همونه
پایان مکالمه
_ پاشو بریم
+ کجا
_ پدرت ترو به من فروخته
+ شکه شده بودم میخواستم فرار کنم که تهیونگ منو گرفت....
................................................
خب خب من نویسده این فیک نیستم پس هروقت بهم فرستاد میزارمش لطفا حمایت کنین🥺♥
۲۵.۲k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.