فیک جانگ کوک(عشق اشتباه)پارت۷*
از زبان اویی:
کوک دستشو کرد تو کیفش کتاباش رو دراورد و دوتا شیرموز گوگولی دراورد.
کوک:بیا
اویی:مرسی.
اویی:هواجین(هاجینا تلفظ مبشه)تو هم می خوای؟
هواجین:نه ممنونم.
کوک:هواجین تارف نکن می خوای؟
هواجین:مرسی.
کوم دستشو کرد تو کیفش و یه دونه دیگه داد به هواجین.
خیلی از این دختره ی ایکبیری بدم میاد.همش به کوک میچسه ورا از من نگرفت از کوک گرفت هوم؟
استاد اومد تو کلاس.
استاد:خب قبل از این که امتحان ها شروع شه می خوام برا پروژه ی جدیدتون گروه بندی های دونفره تون رو بگم.
۱_مینا .سوهو
۲ یونگی لارا
.......
......
۶_هواجین و کوک
۷اویی و جین وو
خدایا شت این چه چیز رومخی بود اتفاق افتاد.لعنت بهش.
استاد:خب اویی بیا برگه هارو پخش کن.
اویی:چشم.
رفتم ورقه هارو از استاد گرفتم و دادم به همه به هواجین که رسیدم یه چشم غره هم بهش رفتم.
نشستم سر امتحانم و نوشتم همرو خیلی سخت بود ولی من همرو می دونستم.
+استاد تموم شد
همه ی بچه های کلاس هاج واج نگاه کردن
_مطمعنی اویی؟
+بله استاد
_بیا ببینم
رفتم پیش استاد و ورقه رو دادم بهش.
_وای همش درسته اویی چه جوری تو هفت دقیقه همرو درست درست نوشتی؟مطمعنم این دفعه هم نمره ی کامل می گیری.
+مرسی استاد.
_می تونی وسایلت رو جمع کنی بری یا این که منتظر هم گروهیت باشی چون جین وو هم خیلی باهوشه ولی نه به باخوشی تو.
+جین وو امتحانتو دادی بیرون منتظرتم.
و رفتم بیرون نشستم و ادامه ی شیر موزم رو خوردم.
که ده دقیقه بعد جین وو اومد.
_تبریک می گم اویی
+مرسی.ببین من تو متاب خونه کار می کنم روز های فرد برا همین مجانی می تونیم بریم اونجا رو پروژه کار کنیم.
_فکر خوبیه.ماشین من اونجاست می بینی؟بریم.
(پارت بعد۱۵ لایک ۷ کامنت)
کوک دستشو کرد تو کیفش کتاباش رو دراورد و دوتا شیرموز گوگولی دراورد.
کوک:بیا
اویی:مرسی.
اویی:هواجین(هاجینا تلفظ مبشه)تو هم می خوای؟
هواجین:نه ممنونم.
کوک:هواجین تارف نکن می خوای؟
هواجین:مرسی.
کوم دستشو کرد تو کیفش و یه دونه دیگه داد به هواجین.
خیلی از این دختره ی ایکبیری بدم میاد.همش به کوک میچسه ورا از من نگرفت از کوک گرفت هوم؟
استاد اومد تو کلاس.
استاد:خب قبل از این که امتحان ها شروع شه می خوام برا پروژه ی جدیدتون گروه بندی های دونفره تون رو بگم.
۱_مینا .سوهو
۲ یونگی لارا
.......
......
۶_هواجین و کوک
۷اویی و جین وو
خدایا شت این چه چیز رومخی بود اتفاق افتاد.لعنت بهش.
استاد:خب اویی بیا برگه هارو پخش کن.
اویی:چشم.
رفتم ورقه هارو از استاد گرفتم و دادم به همه به هواجین که رسیدم یه چشم غره هم بهش رفتم.
نشستم سر امتحانم و نوشتم همرو خیلی سخت بود ولی من همرو می دونستم.
+استاد تموم شد
همه ی بچه های کلاس هاج واج نگاه کردن
_مطمعنی اویی؟
+بله استاد
_بیا ببینم
رفتم پیش استاد و ورقه رو دادم بهش.
_وای همش درسته اویی چه جوری تو هفت دقیقه همرو درست درست نوشتی؟مطمعنم این دفعه هم نمره ی کامل می گیری.
+مرسی استاد.
_می تونی وسایلت رو جمع کنی بری یا این که منتظر هم گروهیت باشی چون جین وو هم خیلی باهوشه ولی نه به باخوشی تو.
+جین وو امتحانتو دادی بیرون منتظرتم.
و رفتم بیرون نشستم و ادامه ی شیر موزم رو خوردم.
که ده دقیقه بعد جین وو اومد.
_تبریک می گم اویی
+مرسی.ببین من تو متاب خونه کار می کنم روز های فرد برا همین مجانی می تونیم بریم اونجا رو پروژه کار کنیم.
_فکر خوبیه.ماشین من اونجاست می بینی؟بریم.
(پارت بعد۱۵ لایک ۷ کامنت)
۴۶.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.