من پریسا
پریسا هم زنگ زد من تو پذیرایی داشتم میگفتم اره عسلم اره عشقم .که اقا میلاد پشت سرم بود گفت کیه رهام منم گفتم رویاست .بعد منم گفتم فعلا خواهر به مامان سلام برسون البته من بهش زنگ میزنم .یهو عمه ام گفت رهام بهش کار داشتم .گفتم فعلا سرش شلوغه .هیچی بخیر گذشت .که مریم دختر عمه ام گفت رهام تا کی بیمارستانه .گفتم خوب تا ساعت 2 اینا هست.هیچی بعدازظهر خود رویا زنگ زد به عمه و جالبه عمه نگفت صبح سرت شلوغ بود .نفس راحتی کشیدم .و میلاد گفت رهام از کی رویا رو عشقم صدا میزنی گفتم هیچی خرش میکنم تا حسابمو شارژ کنه الکی گفتم .چی بگم خوب .گفتم بابا این دردسر چیکار کنم .به پریسا گفتم عزیزم من خونه عمه هستم .خودم بهت زنگ میزنم این رادار همیشه روشنه .گفت اهان فهمیدم .هفته اینده کلاسها برگزار بشه راحت بشم .میترسم این رادار تا دانشگاه هم بیاد .البته خوابگاه چند باری اومده ولی طبق مقررات شب نمونده رفته . گاهی میاد میگه بریم خونه ما یا مادر خواهرم میان مشهد میرن خونه اونها .یا عمه یا میلاد میاد دنبالم .ولی در کل بخیر گذشت
۱۰.۸k
۰۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.