چند پارتی جین پارت آخر
صبح ساعت ۵:۳۸
بخاطر اتفاق دیشب و دادی و جین سرم کشید نتونستم شب بخوابم و تموم شب به اسن اتفاق فکر کردم و گریه کردم و دیگه طاقت بی خوابی رو نداشتم و گرفتم خوابیدم
۸:۳۰
باصدای آلارم بیدار شدم نمی خواستم برم سر کار بخاطر همین زنگ زدم گفتم تا چند روز نمیام سر کار و میخوام برای اینکه حال و هوام عوض بشه برم پاریس
پایان ویو ات
ویو جین ۹:۰۵
به اتفاق دیشب فکر کردم و با خودم گفتم واقعا کار بدی کردم اونجوری سر ات داد زدم بخاطر همین قبل از اینکه برم رستوران رفتم گل فروشی و برا ات گل خریدم تا از دلش در بیارم
پرش زمانی به ۹:۳۰
وارد رستوران شدم و با چشام داشتم دنبال ات میگشتم که پیداش نکرم بخاطر همین از یکی از کار کنا پرسیدم
_ میگم ات و ندیدی
%نه قربان امروز زنگ زد و واسه چند روز مرخصی گرفت
_اها مرسی ....
۱۰:۰۰
کارای رستوران تموم شد و منم راه اوفتادم سمت خونه ات تو این مدت به ات فکر کردم دختر کیوت و باحالی بود ازش خوشم میومد و حالا که فکر میکنم فقط ازش خوشم نمیومد و
یه حسایی بهش داشتم اره من دوسش دارم
پرش زمانی به ۱۰:۴۱
خوب رسیدیم رفتم زنگ در و زدم وقتی درو باز کرد با چهره ی خوابالود و موهای بهم ریخته ات روبرو شدم که با اون لباس خواب خرگوشیش خیلی کیوت و بانمک شده بود
+اوو سلام آقای کیم به فرمایید تو
_سلام .. ممنونم
+آقای کیم بفرمایید بنشینید
_او باشه
+آقای کیم برای چی اومدید
_اها اومدم بخاطر دیشب ازت عذر خواهی کنم
+ولی شما که دیشب عدر خواهی کردید
_اون عذر خواهی خوبی نبود
بعد از اینکه این گفتم دست گل و گرفتم جلوش
_ میشه منو ببخشی
+برای بار دوم اشکال نداره خودتو ازیت نکن
بعد از اینکه اینو گفت لبامو کوبوندم به لباش و یه بوسه ی طولانی به لباش زدم
_لبای خوشمزه ای داری
بعد از اینکه این و گفتم دوباره لبام و کوبوندم به لباش
___________
پایان
بخاطر اتفاق دیشب و دادی و جین سرم کشید نتونستم شب بخوابم و تموم شب به اسن اتفاق فکر کردم و گریه کردم و دیگه طاقت بی خوابی رو نداشتم و گرفتم خوابیدم
۸:۳۰
باصدای آلارم بیدار شدم نمی خواستم برم سر کار بخاطر همین زنگ زدم گفتم تا چند روز نمیام سر کار و میخوام برای اینکه حال و هوام عوض بشه برم پاریس
پایان ویو ات
ویو جین ۹:۰۵
به اتفاق دیشب فکر کردم و با خودم گفتم واقعا کار بدی کردم اونجوری سر ات داد زدم بخاطر همین قبل از اینکه برم رستوران رفتم گل فروشی و برا ات گل خریدم تا از دلش در بیارم
پرش زمانی به ۹:۳۰
وارد رستوران شدم و با چشام داشتم دنبال ات میگشتم که پیداش نکرم بخاطر همین از یکی از کار کنا پرسیدم
_ میگم ات و ندیدی
%نه قربان امروز زنگ زد و واسه چند روز مرخصی گرفت
_اها مرسی ....
۱۰:۰۰
کارای رستوران تموم شد و منم راه اوفتادم سمت خونه ات تو این مدت به ات فکر کردم دختر کیوت و باحالی بود ازش خوشم میومد و حالا که فکر میکنم فقط ازش خوشم نمیومد و
یه حسایی بهش داشتم اره من دوسش دارم
پرش زمانی به ۱۰:۴۱
خوب رسیدیم رفتم زنگ در و زدم وقتی درو باز کرد با چهره ی خوابالود و موهای بهم ریخته ات روبرو شدم که با اون لباس خواب خرگوشیش خیلی کیوت و بانمک شده بود
+اوو سلام آقای کیم به فرمایید تو
_سلام .. ممنونم
+آقای کیم بفرمایید بنشینید
_او باشه
+آقای کیم برای چی اومدید
_اها اومدم بخاطر دیشب ازت عذر خواهی کنم
+ولی شما که دیشب عدر خواهی کردید
_اون عذر خواهی خوبی نبود
بعد از اینکه این گفتم دست گل و گرفتم جلوش
_ میشه منو ببخشی
+برای بار دوم اشکال نداره خودتو ازیت نکن
بعد از اینکه اینو گفت لبامو کوبوندم به لباش و یه بوسه ی طولانی به لباش زدم
_لبای خوشمزه ای داری
بعد از اینکه این و گفتم دوباره لبام و کوبوندم به لباش
___________
پایان
۴.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.