پارت 6:
( چند سال بعد )
ا.ت : ۱ سال از اون ماجرا میگذره و من هنوز هر شب گریه میکنم .
همش با خودم میگم اگه اون روز من باهاش بهم میزدم الان زنده بود . دارم دیوونه میشم امروز روز اول دانشگاهمه از همه چیز متنفرم دوست دارم بمیرم .
(پرش زمانی دانشگاه)
رفتم سر کلاس نشستم اصلا حالم خوب نبود. تو گوشیم بودم که دیدم یه پسر نشست کنارم برگشتم قیافش واقعا آشنا بود . خیلی حالم بد بود برای همین گوشیمو گذاشتم رو میز و بلند شدم تا برم دستشویی که یهو چشمام سیاهی رفت و افتادم و از هوش رفتم.
ویو پسره :
جا نبود برای همین نشستم اونجا که یهو بلند شد به نظر میومدم خالش اصلا خوب نیست استاد اومد تو کلاس و دختره (ا.ت)یهو از هوش رفت بلند شدم و برآید استایل بغلش کردم و بردم درمانگاهی که تو دانشگاه بود .
گوشیش رو هم برداشتم تا وقتی بیدار شد بهش بدم یهو گوشیش زنگ زد و بعد از چند دقیقه قط شد مامانش بود با دیدن عکسی که رو صفحه ی گوشیش بود خشکم زد .
میدونستم قیافش خیلی برام آشناس یعنی همون ا.ته ؟( تو ذهنش)
ویو ا.ت : بیدار که شدم تو درمانگاه بودم و همون پسره کنارم بود و گوشیم دستش گوشیم رو داد و ازش تشکر کردم کلاست تموم شده بود ازم خواست تا با هم یه چیزی بخوریم منم برای تشکر قبول کردم .شب شد ازش خداحافظی کردم
تو راه برگشت بودم . بعد از مرگ جیمین همش احساس میکنم یکی دنبالمه و همش تعقیبم میکنه در هر حال رفتم خونه .
رو تخت دراز کشیدم و به امروز فکر کردم .حالا که فکر میکنم صدای پسره نیلی برام آشناس بنظر میومدم ازم بزرگتر باشه.
فرداش که رفتم دانشگاه دوباره همون پسررو دیدم بهم گفت فرصت نشد اسمتو بپرسم . گفتم ا.ت هستم و اون هم اسمشو گفت جئون جونگ کوک .
هعی چشماش خیلی کیوت بود ولی من بعد از جیمین به هیچ چیزی فکر نمیکردم .
(چند هفته بعد)
از دانشگاه برگشتم خیلی خسته بودم رو تختم دراز کشیدم داشت خوابم میبرد که احساس کردم یکی اومده تو خونه بلند شدن و رفتم تو حال کسی نبود با خودم گفتم حتما توهم زدم ولی تا اومدم برم تو اتاق یکی جلوی دهنمو گرفت و از هوش رفتم . بعد از چند ساعت بهوش اومدم ساعت حدودا ۳ صب بود . چشمامو باز کردم دستور پاک به یه صندلی بسته شده بود و یه پسر با ماسک و کلاه سیاه جلوم بود بهتر بگم همون کسی که جیمینو کشت .
دهنم بسته بود هر چی زور زدم نتونستم دستو پامو باز کنم که یهو اومد جلو و دهنمو باز کرد .
جیغ زدمو گفتم کی هستی ازت متنفرم اگه واقعا جرعت داری ماسکتو درار و اون یه دونه لگد محکم بهم زد و گفت پس میخوای صورتمو نشون بدم اره؟
و ماسکشو در آورد...
(لباس ا.ت بالا هست)
حمایت پلیییزززززز
ا.ت : ۱ سال از اون ماجرا میگذره و من هنوز هر شب گریه میکنم .
همش با خودم میگم اگه اون روز من باهاش بهم میزدم الان زنده بود . دارم دیوونه میشم امروز روز اول دانشگاهمه از همه چیز متنفرم دوست دارم بمیرم .
(پرش زمانی دانشگاه)
رفتم سر کلاس نشستم اصلا حالم خوب نبود. تو گوشیم بودم که دیدم یه پسر نشست کنارم برگشتم قیافش واقعا آشنا بود . خیلی حالم بد بود برای همین گوشیمو گذاشتم رو میز و بلند شدم تا برم دستشویی که یهو چشمام سیاهی رفت و افتادم و از هوش رفتم.
ویو پسره :
جا نبود برای همین نشستم اونجا که یهو بلند شد به نظر میومدم خالش اصلا خوب نیست استاد اومد تو کلاس و دختره (ا.ت)یهو از هوش رفت بلند شدم و برآید استایل بغلش کردم و بردم درمانگاهی که تو دانشگاه بود .
گوشیش رو هم برداشتم تا وقتی بیدار شد بهش بدم یهو گوشیش زنگ زد و بعد از چند دقیقه قط شد مامانش بود با دیدن عکسی که رو صفحه ی گوشیش بود خشکم زد .
میدونستم قیافش خیلی برام آشناس یعنی همون ا.ته ؟( تو ذهنش)
ویو ا.ت : بیدار که شدم تو درمانگاه بودم و همون پسره کنارم بود و گوشیم دستش گوشیم رو داد و ازش تشکر کردم کلاست تموم شده بود ازم خواست تا با هم یه چیزی بخوریم منم برای تشکر قبول کردم .شب شد ازش خداحافظی کردم
تو راه برگشت بودم . بعد از مرگ جیمین همش احساس میکنم یکی دنبالمه و همش تعقیبم میکنه در هر حال رفتم خونه .
رو تخت دراز کشیدم و به امروز فکر کردم .حالا که فکر میکنم صدای پسره نیلی برام آشناس بنظر میومدم ازم بزرگتر باشه.
فرداش که رفتم دانشگاه دوباره همون پسررو دیدم بهم گفت فرصت نشد اسمتو بپرسم . گفتم ا.ت هستم و اون هم اسمشو گفت جئون جونگ کوک .
هعی چشماش خیلی کیوت بود ولی من بعد از جیمین به هیچ چیزی فکر نمیکردم .
(چند هفته بعد)
از دانشگاه برگشتم خیلی خسته بودم رو تختم دراز کشیدم داشت خوابم میبرد که احساس کردم یکی اومده تو خونه بلند شدن و رفتم تو حال کسی نبود با خودم گفتم حتما توهم زدم ولی تا اومدم برم تو اتاق یکی جلوی دهنمو گرفت و از هوش رفتم . بعد از چند ساعت بهوش اومدم ساعت حدودا ۳ صب بود . چشمامو باز کردم دستور پاک به یه صندلی بسته شده بود و یه پسر با ماسک و کلاه سیاه جلوم بود بهتر بگم همون کسی که جیمینو کشت .
دهنم بسته بود هر چی زور زدم نتونستم دستو پامو باز کنم که یهو اومد جلو و دهنمو باز کرد .
جیغ زدمو گفتم کی هستی ازت متنفرم اگه واقعا جرعت داری ماسکتو درار و اون یه دونه لگد محکم بهم زد و گفت پس میخوای صورتمو نشون بدم اره؟
و ماسکشو در آورد...
(لباس ا.ت بالا هست)
حمایت پلیییزززززز
۳.۵k
۰۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.