فیک شوگا وقتی رئیس خون آشام عاشقت میشه و... پارت ۱۴
بلاخره پارت بعد
این پارت رو https://wisgoon.com/xxreyhaneexx ایشون نوشتن...
فیک شوگا
وقتی رئیس خون آشام ها عاشقت میشه و..
پارت ۱۴
از دید ا.ت
الان من اینجا هیچ کاری نکنم که میپوسم..
هوف،چاره یی نیس...منتظر میمونم تا شوگا بیاد.... فوقش یکی دوساعت میمونم چیزی که نمیشه(رفت)
از دید شوگا
برای مبارزه با گرگینه ها خودمو آماده کردم،
هرچی لازم بودو برداشتم ... دلم شور میزد حس خوبی نداشتم ولی وقتی که به بعدش فکر میکردم لبخند میزدم...همش به این فکر میکردم که وقتی مبارزه با گرگینه ها تموم شد با ا.ت چه زندگی خوب و خوشی دارم:)
ولی باید ی کارایی رو بکنم(یکم فکر کرد و بعدش...)
شوگا:آجومااااااااا(داد)
آجوما:ب..بله ار..ارباب
شوگا:حیاط پشت عمارت رو تزئن کن میخوام به بهترین شیوه قشنگ شده باشه..
آجوما:چشم ارباب
شوگا:خوبه...وقتی کار هارو انجام دادی به همه ی خدمتکار ها بگو تا سه روز مرخصن
آجوما:چشم ارباب(به نشانه ی ادب خم شد و رفت)
شوگا:آماده باش من ا.ت ... قراره ی زندگی جدید رو شروع کنی(رفت برای مبارزه)
از دید ا.ت
وای..وایی..واییییییییییی..
چرا نمیاااااد ...چرا دلم براش شور میزنه...چرا این همه چرا ی بدون تکرار تو ذهنمه!؟
باشهههه باشههههههه قبول میکنم که عا..عاشقش شدم(تو دلش)
ولی میدونم که هیچوقت بهش نمیرسم(بغض)
با این دل شکستم چیکار کنم؟! با این بغض لامصب چیکار کنم؟! با این زندگی نکبت بار چیکار کنم؟!
خسته شدم دیگه..دیگه نمیتونم! اصلا وقتی که از مبارزه برگشت بهش اعتراف میکنم
دیگه اهمیت نمیدم که منو پس بزنه یا شکنجم بده..نه..اهمیت نمیدم چون دوسش دارم:)هر کاریم بکنه بازم دوسش دارم..
پس بهش میگم:]
از دید شوگا
وقتی رفتم به مبارزه تعدادشون تقریبا زیاد بود ولی قدت ما بیشتر بود...
پوزخندی زدم و بدون هیچ حرفی و بدون توجه به حرفای مزخرف رئیس گرگینه ها شروع به کشتنشون کردم...یکی به یکی همشون روی زمین میوفتادن..هه..واقعا رو چه حساب درخواست جنگ داده؟!
وقتی همشونو کشتم به سمت عمارت حرکت کردم و به برنامه یی که چیده بودم فکر میکردم...انقد فکر کردم که نفهمیدم کی رسیدم به عمارت.
به خودم اومدم و دیدم خندم گرفته!تعجب کرده بودم چون خیلی وقت بود که حتی لبخند نزده بودم!باعث این خنده فقط و فقط ا.ت هس....با تمام وجود میگم دوسش دارم♡)
آنچه در پارت بعد خواهید دید....
ا.ت:تو کی هستی؟!اینجا چیکار میکنی؟!
غریبه:مرگ خوشی رو برات آرزو مندم مین ا.ت(پوزخند)
شوگا:ا.ت....دو..دوست..(صدای قطع شدن ضربان قلب)
ا.ت:شوگااااااااا(گریه)
ترو خدا حداقل یه چیزی بگین
پوسیدم...
انتقادم کردین به ما کمک میکنین...
مرسییی
این پارت رو https://wisgoon.com/xxreyhaneexx ایشون نوشتن...
فیک شوگا
وقتی رئیس خون آشام ها عاشقت میشه و..
پارت ۱۴
از دید ا.ت
الان من اینجا هیچ کاری نکنم که میپوسم..
هوف،چاره یی نیس...منتظر میمونم تا شوگا بیاد.... فوقش یکی دوساعت میمونم چیزی که نمیشه(رفت)
از دید شوگا
برای مبارزه با گرگینه ها خودمو آماده کردم،
هرچی لازم بودو برداشتم ... دلم شور میزد حس خوبی نداشتم ولی وقتی که به بعدش فکر میکردم لبخند میزدم...همش به این فکر میکردم که وقتی مبارزه با گرگینه ها تموم شد با ا.ت چه زندگی خوب و خوشی دارم:)
ولی باید ی کارایی رو بکنم(یکم فکر کرد و بعدش...)
شوگا:آجومااااااااا(داد)
آجوما:ب..بله ار..ارباب
شوگا:حیاط پشت عمارت رو تزئن کن میخوام به بهترین شیوه قشنگ شده باشه..
آجوما:چشم ارباب
شوگا:خوبه...وقتی کار هارو انجام دادی به همه ی خدمتکار ها بگو تا سه روز مرخصن
آجوما:چشم ارباب(به نشانه ی ادب خم شد و رفت)
شوگا:آماده باش من ا.ت ... قراره ی زندگی جدید رو شروع کنی(رفت برای مبارزه)
از دید ا.ت
وای..وایی..واییییییییییی..
چرا نمیاااااد ...چرا دلم براش شور میزنه...چرا این همه چرا ی بدون تکرار تو ذهنمه!؟
باشهههه باشههههههه قبول میکنم که عا..عاشقش شدم(تو دلش)
ولی میدونم که هیچوقت بهش نمیرسم(بغض)
با این دل شکستم چیکار کنم؟! با این بغض لامصب چیکار کنم؟! با این زندگی نکبت بار چیکار کنم؟!
خسته شدم دیگه..دیگه نمیتونم! اصلا وقتی که از مبارزه برگشت بهش اعتراف میکنم
دیگه اهمیت نمیدم که منو پس بزنه یا شکنجم بده..نه..اهمیت نمیدم چون دوسش دارم:)هر کاریم بکنه بازم دوسش دارم..
پس بهش میگم:]
از دید شوگا
وقتی رفتم به مبارزه تعدادشون تقریبا زیاد بود ولی قدت ما بیشتر بود...
پوزخندی زدم و بدون هیچ حرفی و بدون توجه به حرفای مزخرف رئیس گرگینه ها شروع به کشتنشون کردم...یکی به یکی همشون روی زمین میوفتادن..هه..واقعا رو چه حساب درخواست جنگ داده؟!
وقتی همشونو کشتم به سمت عمارت حرکت کردم و به برنامه یی که چیده بودم فکر میکردم...انقد فکر کردم که نفهمیدم کی رسیدم به عمارت.
به خودم اومدم و دیدم خندم گرفته!تعجب کرده بودم چون خیلی وقت بود که حتی لبخند نزده بودم!باعث این خنده فقط و فقط ا.ت هس....با تمام وجود میگم دوسش دارم♡)
آنچه در پارت بعد خواهید دید....
ا.ت:تو کی هستی؟!اینجا چیکار میکنی؟!
غریبه:مرگ خوشی رو برات آرزو مندم مین ا.ت(پوزخند)
شوگا:ا.ت....دو..دوست..(صدای قطع شدن ضربان قلب)
ا.ت:شوگااااااااا(گریه)
ترو خدا حداقل یه چیزی بگین
پوسیدم...
انتقادم کردین به ما کمک میکنین...
مرسییی
۴۳.۲k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.