سناریو
وقتی بهت سیلی میزنن و تو با گریه میری تو اتاق و درو قفل میکنی و اونا فکر میکنن میخوای خود.کشی کنی( به عنوان دوست پسر )
نامجون: ن..نه *محکم داره در میزنه* ا.ت این..کارو نکن
سوکجین: ا.ت میخوای منو نابود کنی *بابغض
یونگی: ا.ت..ا.ت *باداد* به خدا اگه این کارو کنی یه بلا به سره خودم میارم.
جیهوپ: س..سانشاین ..نگو که همون چیزیه که فکر میکنم؟؟ هاا؟؟*با بغض*
جیمین:مو..موچیم؟؟ بیا این در ...لعنتی رو وا کننن .. سریییع مگرنه تنبیه میشیااا.
ا.ت: ن..نه وایسا درو باز کردم.
تهیونگ: *با شتاب داره ..در میزنه* نه..نه ا.ت تروخدا..اینکارو نکن میخوای تو هم منو..بزنی راحت بشی فقط..تروخدااا اینکارو نکنننن
جونگکوک: ا.ت ..ا.ت جواب منو بده ...ببین دارم ار نگرانی سکته..*فقط یه سناریو هستش* میکنم اونکارو نکن
هوووش کجاااا نمیخوای لایک کنی ..بعد بری؟؟
نامجون: ن..نه *محکم داره در میزنه* ا.ت این..کارو نکن
سوکجین: ا.ت میخوای منو نابود کنی *بابغض
یونگی: ا.ت..ا.ت *باداد* به خدا اگه این کارو کنی یه بلا به سره خودم میارم.
جیهوپ: س..سانشاین ..نگو که همون چیزیه که فکر میکنم؟؟ هاا؟؟*با بغض*
جیمین:مو..موچیم؟؟ بیا این در ...لعنتی رو وا کننن .. سریییع مگرنه تنبیه میشیااا.
ا.ت: ن..نه وایسا درو باز کردم.
تهیونگ: *با شتاب داره ..در میزنه* نه..نه ا.ت تروخدا..اینکارو نکن میخوای تو هم منو..بزنی راحت بشی فقط..تروخدااا اینکارو نکنننن
جونگکوک: ا.ت ..ا.ت جواب منو بده ...ببین دارم ار نگرانی سکته..*فقط یه سناریو هستش* میکنم اونکارو نکن
هوووش کجاااا نمیخوای لایک کنی ..بعد بری؟؟
۴.۹k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲