Part22
Part22
یعنی کی میشه کنترولمو از دست بدمو بپرم تو بغلش ...
رو کاناپه برگشتم ...
بالاخره برقا اومد ....
ایان و شینو ام همینطور ...
اما اون موقع دیگه منو تهیونگ تو بغل هم خوابمون برده بود ....
.
.
.
((شینو))
برشی از کیکو با شیطنت تو دهنم گذاشتم و به اون دوتا کبوتر بظاهر دوست نگاه میکردم که چقدر قشنگ تو بغل هم خواب بودن ....
^به چی فکر میکنی ؟ بنظرت واقعا چیزی بینشونه و نمیگن ؟
_ام .. (چنگالو سمت ایان چرخوند) قطعا میشه
^اما ا/ت ...
_هیشششش... بیا اینجا
و بوسه ای رو لبش گذاشت ....
^هیش....
_(اروم گفت)حرف نزن .. کارتو بکن
.
.
.
((تهیونگ))
صدای معاشقه شون کل اتاق پیچیده بود ...
جرئت نمیکردم چشمامو باز کنم.....
ضربان قلب ا/ت هم لحظه به لحظه زیر دستم تند تر میشد و این نشون میداد اونم بیداره ....
خدا خدا میکردم برن تو اتاق ....
تقریبا کلافه شده بودم ....
و همینطورم شد با بسته شدن در اتاقشون نفس حبص شدمو ازاد کردم ....
ا/ت هم همینطور ...
از بغلم بیرون اومد و با چشمای گشاد شده از تعجبش به اتاق در بسته خیره شد
+عووووفففف
ته: هیششش
وقتی فهمید منم بیدارم اب دهنشو قورت داد...
و صداهایی که از اتاق میومدم این حالو برامون خراب تر کرده بود ...
ته: عام .. خب .. چیزه ... من میخوام برم بیرون قدم بزنم ... میخوای تو ام بیا
+از اینجا بودن که بهتره
کیفشو برداشت و بدون توجه به من از خونه خارج شد
ته: وایسااا ماشین اینوره
+مگه نگفتی میخوای قدم بزنی ؟ بعدشم من راهم با تو جداس
ته: چرت نگو این ساعت از شب کجا میخوای بری ؟
+خونم :|
ته: کلید نداری
+مخ که دارم کلید یدکم هست
ته: باشه ا/ت ببخهشیبد میدونم چرا عصبانی هستی
((ا/ت))
با قدمای بلند راه میرفتم و تهیونگ مدام دنبالم مومد و حتی جلوم عقب عقب راه میرفت ...
ته: گوش کن اون لحظه اعصابم خورد بود
+تهیونگ من چیم ؟
ته: ا/ت
+تو منو یه اشغال میبینی خب بگو چرااا
ته: اینجا جاش نیست همه نگاه میکنن ... بریم تو ماشین حرف بزنیم
+نمیخوام ولم کن
ته: ا/ت ...
+ولم کن دیگه
ته: (پوکر شد) اوکی ولی ولت نمیکنم
سریع خم شد و منو رو دوشش انداخت
+تهیونگگگ ..... یااا بزارم زمیننن ....
ته: انقدر جیغ بزن تا ابرومون بره
با این حرفش صدامو پایین اوردم
از پشت موهاشو کشیدم
+منو میزاری زمین یا نه ؟؟
ته: عایششش ...
به پاهاش سرعت داد و منو تو ماشین گذاشت ...
+بچه پررو
ته: ممنون :|
و درو بست و خودشم سوار شد ...
سریع ماشینو قفل کرد
یعنی کی میشه کنترولمو از دست بدمو بپرم تو بغلش ...
رو کاناپه برگشتم ...
بالاخره برقا اومد ....
ایان و شینو ام همینطور ...
اما اون موقع دیگه منو تهیونگ تو بغل هم خوابمون برده بود ....
.
.
.
((شینو))
برشی از کیکو با شیطنت تو دهنم گذاشتم و به اون دوتا کبوتر بظاهر دوست نگاه میکردم که چقدر قشنگ تو بغل هم خواب بودن ....
^به چی فکر میکنی ؟ بنظرت واقعا چیزی بینشونه و نمیگن ؟
_ام .. (چنگالو سمت ایان چرخوند) قطعا میشه
^اما ا/ت ...
_هیشششش... بیا اینجا
و بوسه ای رو لبش گذاشت ....
^هیش....
_(اروم گفت)حرف نزن .. کارتو بکن
.
.
.
((تهیونگ))
صدای معاشقه شون کل اتاق پیچیده بود ...
جرئت نمیکردم چشمامو باز کنم.....
ضربان قلب ا/ت هم لحظه به لحظه زیر دستم تند تر میشد و این نشون میداد اونم بیداره ....
خدا خدا میکردم برن تو اتاق ....
تقریبا کلافه شده بودم ....
و همینطورم شد با بسته شدن در اتاقشون نفس حبص شدمو ازاد کردم ....
ا/ت هم همینطور ...
از بغلم بیرون اومد و با چشمای گشاد شده از تعجبش به اتاق در بسته خیره شد
+عووووفففف
ته: هیششش
وقتی فهمید منم بیدارم اب دهنشو قورت داد...
و صداهایی که از اتاق میومدم این حالو برامون خراب تر کرده بود ...
ته: عام .. خب .. چیزه ... من میخوام برم بیرون قدم بزنم ... میخوای تو ام بیا
+از اینجا بودن که بهتره
کیفشو برداشت و بدون توجه به من از خونه خارج شد
ته: وایسااا ماشین اینوره
+مگه نگفتی میخوای قدم بزنی ؟ بعدشم من راهم با تو جداس
ته: چرت نگو این ساعت از شب کجا میخوای بری ؟
+خونم :|
ته: کلید نداری
+مخ که دارم کلید یدکم هست
ته: باشه ا/ت ببخهشیبد میدونم چرا عصبانی هستی
((ا/ت))
با قدمای بلند راه میرفتم و تهیونگ مدام دنبالم مومد و حتی جلوم عقب عقب راه میرفت ...
ته: گوش کن اون لحظه اعصابم خورد بود
+تهیونگ من چیم ؟
ته: ا/ت
+تو منو یه اشغال میبینی خب بگو چرااا
ته: اینجا جاش نیست همه نگاه میکنن ... بریم تو ماشین حرف بزنیم
+نمیخوام ولم کن
ته: ا/ت ...
+ولم کن دیگه
ته: (پوکر شد) اوکی ولی ولت نمیکنم
سریع خم شد و منو رو دوشش انداخت
+تهیونگگگ ..... یااا بزارم زمیننن ....
ته: انقدر جیغ بزن تا ابرومون بره
با این حرفش صدامو پایین اوردم
از پشت موهاشو کشیدم
+منو میزاری زمین یا نه ؟؟
ته: عایششش ...
به پاهاش سرعت داد و منو تو ماشین گذاشت ...
+بچه پررو
ته: ممنون :|
و درو بست و خودشم سوار شد ...
سریع ماشینو قفل کرد
۴.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.