ل: یادت نره من کنارتم،حتی اگه کیلومتر ها ازت دور باشم🫀 :)
فیک نویس..موضوع :جذب من.
از زبان جنی: صبح بود وبیدار شدم و دیدم دخترا رفتن بیرون اتاق و منم پاشدم و صورتم و شستم.
از زبان لیسا:من و دخترا رفته بودیم آشپزخونه طبقه بالا،ولی جنی هنوز بیدار نشده بود .قراربود ک براش یه جشن تولد بگیریم ولی خوب متوجه شد و بهمون گفت برا همین نگرفتیم و میخوایم خودمون تدارک ها رو انجام بدیم.
مخفف اسم ها«جنی(ج)لیسا(ل)جیسو(جس)رزی(رز)بلک پینک باهم(بپ).
ج:بچه ها !چرا رفتید تو اشپزخونه؟
ل؛آممممم خوب صبحه دیگه باید صبحونه بخوریم.
«لیسا به بچه ها اشاره کرد»
جس و رز:اها راست میگه
ج:هوم آره منم گشنم شده
2روز بعد :
از زبان بپ:همه ی تدارکات تموم شده بود و 2روز بعد
با ماشین رفته بودیم براش موبایل بگیریم ک.....بوم تصادف کردیم.
از زبان جس:هممون خوب بود ولی لیسا و ماشین خراب بودن
ماشین به درک ولی لیسا چی؟اون هم داشت رانندگی میکرد .
رز:جیسوووووو(بعد تصادف)«باگریه»
جس:بزار زنگ بزنم به ارژانس
در خونه بلک پینک پیش جنی:
ج:هوم حوصلم سر رفته .
«جنی با ماشین رفت بیرون»
ج:وای این ماشینه رو!چقدر شبیه ماشین لیساس.نکنه.....
(جنی رفت بیمارستان)
«جس ورز گریه میکردن»
رز:جنی وضیعت لیسا رو نباید بدونه
(جنی رسید به اتاق و تعجب لیسا رو دید جیغ و گریه کرد)
رز: جنی هیچی نیس
ج:(باداد) برین بیرونننن
(رفتن بیرون)
(5دقیقه ایی داشت جنی با لیسا حرف میزد.)
ج:لطفا بیدار شو
«لیسا چشاشو باز کرد»
(جنی خوشحال شد و بغلش کرد.)
ل:
جنی یادت نره من کنارتم،حتی اگه کیلومتر ها ازت دور باشم🫀 :
جنی خندید و 5روز بعد مرخص شد لیسا
(اگ دوست داشتید لایک کنید)
از زبان جنی: صبح بود وبیدار شدم و دیدم دخترا رفتن بیرون اتاق و منم پاشدم و صورتم و شستم.
از زبان لیسا:من و دخترا رفته بودیم آشپزخونه طبقه بالا،ولی جنی هنوز بیدار نشده بود .قراربود ک براش یه جشن تولد بگیریم ولی خوب متوجه شد و بهمون گفت برا همین نگرفتیم و میخوایم خودمون تدارک ها رو انجام بدیم.
مخفف اسم ها«جنی(ج)لیسا(ل)جیسو(جس)رزی(رز)بلک پینک باهم(بپ).
ج:بچه ها !چرا رفتید تو اشپزخونه؟
ل؛آممممم خوب صبحه دیگه باید صبحونه بخوریم.
«لیسا به بچه ها اشاره کرد»
جس و رز:اها راست میگه
ج:هوم آره منم گشنم شده
2روز بعد :
از زبان بپ:همه ی تدارکات تموم شده بود و 2روز بعد
با ماشین رفته بودیم براش موبایل بگیریم ک.....بوم تصادف کردیم.
از زبان جس:هممون خوب بود ولی لیسا و ماشین خراب بودن
ماشین به درک ولی لیسا چی؟اون هم داشت رانندگی میکرد .
رز:جیسوووووو(بعد تصادف)«باگریه»
جس:بزار زنگ بزنم به ارژانس
در خونه بلک پینک پیش جنی:
ج:هوم حوصلم سر رفته .
«جنی با ماشین رفت بیرون»
ج:وای این ماشینه رو!چقدر شبیه ماشین لیساس.نکنه.....
(جنی رفت بیمارستان)
«جس ورز گریه میکردن»
رز:جنی وضیعت لیسا رو نباید بدونه
(جنی رسید به اتاق و تعجب لیسا رو دید جیغ و گریه کرد)
رز: جنی هیچی نیس
ج:(باداد) برین بیرونننن
(رفتن بیرون)
(5دقیقه ایی داشت جنی با لیسا حرف میزد.)
ج:لطفا بیدار شو
«لیسا چشاشو باز کرد»
(جنی خوشحال شد و بغلش کرد.)
ل:
جنی یادت نره من کنارتم،حتی اگه کیلومتر ها ازت دور باشم🫀 :
جنی خندید و 5روز بعد مرخص شد لیسا
(اگ دوست داشتید لایک کنید)
۵۰۰
۲۱ آذر ۱۴۰۲