Part¹
٫٫فلش کارت٫٫
یونا+ جونگکوک_ سوهو# سونوو(پدر جونگکوک/رئیس مافیا)= پدریونا÷
Part¹.............................................................
Youna/
از پنجره اتاقم تونستم فرار کنم.بارون شدید تر شده بود. خیس آب بودم. حالا یه دختر تنها تو کوچه خیابونای سئول خداروشکر که کسی هم ندارم برم پیشش، این همه بدبختی اخه اح خدااا. چرا باید من قربانی کصافت کاریاش شم؟ چرا باید از من مایه بزاره اخه کی دخترشو شرط میبنده توقمار. یه بغضی توی گلوم بود که داشت خفم میکرد از خونه کاملا دور شده بودم. به پلی که تو شهر بود رسیدم، ایستادمو با فریاد خودمو خالی کردم عین دختر کوچولوهایی که خودشون رو، مامانشون رو کم کردن کنار میله ها نشستم و کریه میکردم نمیدونم دقیقا ساعت چند بود. هرچی بود از ¹² شب گذشته بود.من بودمو این شهر و کلی بدبختی هایی که قراره از این به بعد سرم بیاد. اگه مامانم الان زنده بود هیچ وقت نمیذاشت اون بیشرف منو تو قمار شرط ببنده
.....................
Youna's father/ پدر یونا
این دختره بی عرضه میخواد منو به باد بده.
رویکی از بازیها رو دخترم شرط بستم ولی باختم. رئیس مافیایی که منم زیر دستش بودم، دخترمو برای پسرش خواست. وقتی به دخترم گفتم باید ازدواج کنه باهام مخالفت کرد میدونست رو حرف من حرفی نیست ولی گستاخی میکرد. خودش باعث شد. حالا باید ضررش رو بکشه با کمربند تا حد مرگ زدمش و تو اتاق زندانیش کردم.
صبح/ .........
یونا+ جونگکوک_ سوهو# سونوو(پدر جونگکوک/رئیس مافیا)= پدریونا÷
Part¹.............................................................
Youna/
از پنجره اتاقم تونستم فرار کنم.بارون شدید تر شده بود. خیس آب بودم. حالا یه دختر تنها تو کوچه خیابونای سئول خداروشکر که کسی هم ندارم برم پیشش، این همه بدبختی اخه اح خدااا. چرا باید من قربانی کصافت کاریاش شم؟ چرا باید از من مایه بزاره اخه کی دخترشو شرط میبنده توقمار. یه بغضی توی گلوم بود که داشت خفم میکرد از خونه کاملا دور شده بودم. به پلی که تو شهر بود رسیدم، ایستادمو با فریاد خودمو خالی کردم عین دختر کوچولوهایی که خودشون رو، مامانشون رو کم کردن کنار میله ها نشستم و کریه میکردم نمیدونم دقیقا ساعت چند بود. هرچی بود از ¹² شب گذشته بود.من بودمو این شهر و کلی بدبختی هایی که قراره از این به بعد سرم بیاد. اگه مامانم الان زنده بود هیچ وقت نمیذاشت اون بیشرف منو تو قمار شرط ببنده
.....................
Youna's father/ پدر یونا
این دختره بی عرضه میخواد منو به باد بده.
رویکی از بازیها رو دخترم شرط بستم ولی باختم. رئیس مافیایی که منم زیر دستش بودم، دخترمو برای پسرش خواست. وقتی به دخترم گفتم باید ازدواج کنه باهام مخالفت کرد میدونست رو حرف من حرفی نیست ولی گستاخی میکرد. خودش باعث شد. حالا باید ضررش رو بکشه با کمربند تا حد مرگ زدمش و تو اتاق زندانیش کردم.
صبح/ .........
۴.۸k
۲۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.