باران خونp12
جینگوو: نامجون ناپدید شده و تو دفترش رد خون پیدا کردن
ویو ا/ت: تا اینو گفت تپش قلب گرفتم و تو بغل جینگوو بی هوش شدم
یعنی اون رو کشتن
ویو جینگوو: داشتم از اتفات میگفتم که جسم بیجونش که داشت به زمین میخورد رو گرفتم و اروم نشوندمش رو زمین و منشیش رو صدا زدم
جینگوو: اقای جییییییییییییییییی
چانگ ووک: ها چیشد
جینگوو: ا/ت خالش خوب نیست
چانگ ووک: ا/ت..ا/ت عزیزم پاشو ا/ت
براید استایل از او بغلم بیرون اوردش و به بیرون راهی شد و تند تند از پله ها میدویید و منم دنبالش میرفتم که یهو پاش پیچ خورد نزدیک بود ا/ت بیوفته برای همین دست چانگ ووک رو گرفتم تا تعادلش بر قرار شه و دوباره راه افتادیم وقتی رسیدیم خبر نگار ها دوباره دورمون جمع شدن که بادیگارد ها اومدن و تونستیم به ماشین چانگ ووک برسیم گذاشتش تو ماشین منم سوار شدم صندلی عقب و سر ا/ت رو روی پام گذاشتم و به سمت بیمارستا راه افتادیم
توی راه همش حواسم جای ا/ت بود اون خیلی خوشگل بود و صورت صافش دستای کشیدش همه و همه قشنگ بودن وقتی رسیدیم ...
ویو چانگ ووک
وقتی رسیدیم پرستار اومد بالای سرش و خواستن ببرنش که گفتم
چانگ ووک: تو نبردیش
پرستار: دکتر باید معاینشون کنه
چانگ ووک: دکتر بیاد همین جا اگه اضطراری بود اجازه میدم ببرینش
پرستار: باشه
7 مین بعد
ویو ا/ت: تا اینو گفت تپش قلب گرفتم و تو بغل جینگوو بی هوش شدم
یعنی اون رو کشتن
ویو جینگوو: داشتم از اتفات میگفتم که جسم بیجونش که داشت به زمین میخورد رو گرفتم و اروم نشوندمش رو زمین و منشیش رو صدا زدم
جینگوو: اقای جییییییییییییییییی
چانگ ووک: ها چیشد
جینگوو: ا/ت خالش خوب نیست
چانگ ووک: ا/ت..ا/ت عزیزم پاشو ا/ت
براید استایل از او بغلم بیرون اوردش و به بیرون راهی شد و تند تند از پله ها میدویید و منم دنبالش میرفتم که یهو پاش پیچ خورد نزدیک بود ا/ت بیوفته برای همین دست چانگ ووک رو گرفتم تا تعادلش بر قرار شه و دوباره راه افتادیم وقتی رسیدیم خبر نگار ها دوباره دورمون جمع شدن که بادیگارد ها اومدن و تونستیم به ماشین چانگ ووک برسیم گذاشتش تو ماشین منم سوار شدم صندلی عقب و سر ا/ت رو روی پام گذاشتم و به سمت بیمارستا راه افتادیم
توی راه همش حواسم جای ا/ت بود اون خیلی خوشگل بود و صورت صافش دستای کشیدش همه و همه قشنگ بودن وقتی رسیدیم ...
ویو چانگ ووک
وقتی رسیدیم پرستار اومد بالای سرش و خواستن ببرنش که گفتم
چانگ ووک: تو نبردیش
پرستار: دکتر باید معاینشون کنه
چانگ ووک: دکتر بیاد همین جا اگه اضطراری بود اجازه میدم ببرینش
پرستار: باشه
7 مین بعد
۴.۴k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.