part 8
loجواب داد و گفتم :سلام میای پایین کارت دارم
گفت :مگه کجایی؟
گفتم :در شرکت
گفت :وایسا الان میام
تلفن رو قطع کردم منتظر بودم بیاد
که یه دستی پشتم خورد فکر کردم جی هوپه رو مو برگردوندم دیدم جینه
جین یکی از دوست های صمیمی جی هوپه که توی شرکت کار میکنه
ازم حالمو پرسید و گفت : چرا اینجایی مگه استعفا ندادی ؟
اها راستی چرا اصلا استعفا دادی ؟
که گفتم :اومدم جی هوپ و ببینم
که جی هوپ همون موقع اومد و پرید بغلم
همونطور که تو بغلم جی هوپ بودم جین داشت با تعجب نگامون میکرد
که زدم به سینه جی هوپو گفتم : میشه از بغلم بیای بیرونو دورو برت رو نگاه کنی که با تعجب از بغلم اومد و که نگاش افتاد به جین از قیافه ای که جین گرفته بود زد زیر خنده
و که جین گفت :نمیگین قضیه چیه ؟
جیهوپ گفت:عاممممم یادم رفت بهت بگم منو ا.ت قرار میذاریم
جین خندید و گفت :چه عجب از سینگلی در اومدی
که جیهوپ گفت :شما نگران من نباشید بفرمایید و خودتون رو از سینگلی رها کنید
جین :یاااا اخه میدونی هیچ کسی که باید منه هندسامو داشته باشه رو پیدا نمیکنم اصلا نظرت چیه تا اخر عمرم سینگل بمونم ؟(حق🗿🍷)
که با هم زدیم زیر خنده و جین گفت :من دیگه میرم شما هم به کاراتون برسید
خدافظی کرد و رفت
بعد از رفتن جین
جی هوپ رو شو بر گردون بهم گفت؛ خوب خانوم خوشتیپ کاری داشتین یا دلتون برام تنگ شده بود
که گفتم: گزینه ی اولی کارت دارم میخوام راجب عملم بهت چیزی بگم
که ابرویی انداخت بالا و گفت:چی میخوای بگی
گفتم :خوببببببب تصمیم گرفتم عمل کنم
برای چند لحظه هنگ کرد
نمیدونم الان خوشحاله یا مضطرب
قیافش یه چیزی بین اینا بود
که دستمو جلوش تکون دادم تابه خودش اومد و گفت :کی باید عمل بشی ؟
گفتم :فردا
که ادامه دادم:یااا چت شد نه از اون دیروز که بهم میگفتی عمل کن نه به امروز که بعد از این خبر پوکر شدی
خندید و گفت :نه چرا باید پوکر بشم ؟خیلی خوشحالم چون اینجوری تو قراره تا اخر عمرم پیشم باشی
تازه فردا هم خودم همرات میام
راستی نظرت چیه شام رو بریم بیرون ؟
که با خوشحالی گفتم باشه
گفت :شب اماده شو خودم میام دنبالت
گفتم :باشه وازش خدافظی کردمو
رفتم خونه
ویو جی هوپ /:
وقتی گفت میخواد عمل کنه خوشحال شدم ولی در کنار خوشحالیم هزار تا سوال توی ذهنم بود که می گفت اگه اتفاقی براش بیفته من قراره چه حالی بشم تو فکر بودم که با تکون دادن دستش از فکر اومدم بیرون
میدونستم الان خودشم
استرس داره برای همین گفتم بریم شبو باهم شام بخوریم و فردا هم خودم باهاش برم
بعد از اینکه بهش گفتم خودم میام دنبالت ازش خدافظی کردم و اون رفت منم با هزار تا فکر رو خیال رفتم داخل شرکت
*شب *
like:10
شبتون بخیر خوابای اتک از بایستون ببینید یاح یاح یاح
گفت :مگه کجایی؟
گفتم :در شرکت
گفت :وایسا الان میام
تلفن رو قطع کردم منتظر بودم بیاد
که یه دستی پشتم خورد فکر کردم جی هوپه رو مو برگردوندم دیدم جینه
جین یکی از دوست های صمیمی جی هوپه که توی شرکت کار میکنه
ازم حالمو پرسید و گفت : چرا اینجایی مگه استعفا ندادی ؟
اها راستی چرا اصلا استعفا دادی ؟
که گفتم :اومدم جی هوپ و ببینم
که جی هوپ همون موقع اومد و پرید بغلم
همونطور که تو بغلم جی هوپ بودم جین داشت با تعجب نگامون میکرد
که زدم به سینه جی هوپو گفتم : میشه از بغلم بیای بیرونو دورو برت رو نگاه کنی که با تعجب از بغلم اومد و که نگاش افتاد به جین از قیافه ای که جین گرفته بود زد زیر خنده
و که جین گفت :نمیگین قضیه چیه ؟
جیهوپ گفت:عاممممم یادم رفت بهت بگم منو ا.ت قرار میذاریم
جین خندید و گفت :چه عجب از سینگلی در اومدی
که جیهوپ گفت :شما نگران من نباشید بفرمایید و خودتون رو از سینگلی رها کنید
جین :یاااا اخه میدونی هیچ کسی که باید منه هندسامو داشته باشه رو پیدا نمیکنم اصلا نظرت چیه تا اخر عمرم سینگل بمونم ؟(حق🗿🍷)
که با هم زدیم زیر خنده و جین گفت :من دیگه میرم شما هم به کاراتون برسید
خدافظی کرد و رفت
بعد از رفتن جین
جی هوپ رو شو بر گردون بهم گفت؛ خوب خانوم خوشتیپ کاری داشتین یا دلتون برام تنگ شده بود
که گفتم: گزینه ی اولی کارت دارم میخوام راجب عملم بهت چیزی بگم
که ابرویی انداخت بالا و گفت:چی میخوای بگی
گفتم :خوببببببب تصمیم گرفتم عمل کنم
برای چند لحظه هنگ کرد
نمیدونم الان خوشحاله یا مضطرب
قیافش یه چیزی بین اینا بود
که دستمو جلوش تکون دادم تابه خودش اومد و گفت :کی باید عمل بشی ؟
گفتم :فردا
که ادامه دادم:یااا چت شد نه از اون دیروز که بهم میگفتی عمل کن نه به امروز که بعد از این خبر پوکر شدی
خندید و گفت :نه چرا باید پوکر بشم ؟خیلی خوشحالم چون اینجوری تو قراره تا اخر عمرم پیشم باشی
تازه فردا هم خودم همرات میام
راستی نظرت چیه شام رو بریم بیرون ؟
که با خوشحالی گفتم باشه
گفت :شب اماده شو خودم میام دنبالت
گفتم :باشه وازش خدافظی کردمو
رفتم خونه
ویو جی هوپ /:
وقتی گفت میخواد عمل کنه خوشحال شدم ولی در کنار خوشحالیم هزار تا سوال توی ذهنم بود که می گفت اگه اتفاقی براش بیفته من قراره چه حالی بشم تو فکر بودم که با تکون دادن دستش از فکر اومدم بیرون
میدونستم الان خودشم
استرس داره برای همین گفتم بریم شبو باهم شام بخوریم و فردا هم خودم باهاش برم
بعد از اینکه بهش گفتم خودم میام دنبالت ازش خدافظی کردم و اون رفت منم با هزار تا فکر رو خیال رفتم داخل شرکت
*شب *
like:10
شبتون بخیر خوابای اتک از بایستون ببینید یاح یاح یاح
۸.۰k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.