* سناریو * وقتی حامله ای ولی بازم اجرا میکنی آیدلی مثلا و
* سناریو * وقتی حامله ای ولی بازم اجرا میکنی آیدلی مثلا و اونا بعد اجرات میفهمن و عصبانی میشن یکم طولانی باشه ( در خواستی )
نامجون: ببین چراا دقیقاااا چرااا نگفتییی هاا ؟؟؟!!!
جین : تو خیلی گو... ببین الان اعصابم تخمی برو نبینمت
جی هوپ : ( تو یه نگاهش فحش هایی هست که نیاز به ترجمه داره ولی به خاطر بچه چیزی نمیگه)
شوگا : ببین برو خوشحال باش تا الان چیزیت نگفتم و اگر اتفاقی برایه بچه بیوفته زندگیتو جهنم می کنم .( با داد )
جیمین : دِ آخه چرا اینجوری می کنی ؟ اگه حواست به خودت نیست به بچه باشه ( با عصبانیت )
تهیونگ : اییی عوضی برو خونه بخواب نمی خوام چیزی بگم که به بچه آسیب برسه
جونگ کوک : تو بچه داری ؟ و اینو به من نگفتی . میدونی تو بدترین مادری حالا برو یه جایی هیچ کاری نکن ( داد زیاد )
نامجون: ببین چراا دقیقاااا چرااا نگفتییی هاا ؟؟؟!!!
جین : تو خیلی گو... ببین الان اعصابم تخمی برو نبینمت
جی هوپ : ( تو یه نگاهش فحش هایی هست که نیاز به ترجمه داره ولی به خاطر بچه چیزی نمیگه)
شوگا : ببین برو خوشحال باش تا الان چیزیت نگفتم و اگر اتفاقی برایه بچه بیوفته زندگیتو جهنم می کنم .( با داد )
جیمین : دِ آخه چرا اینجوری می کنی ؟ اگه حواست به خودت نیست به بچه باشه ( با عصبانیت )
تهیونگ : اییی عوضی برو خونه بخواب نمی خوام چیزی بگم که به بچه آسیب برسه
جونگ کوک : تو بچه داری ؟ و اینو به من نگفتی . میدونی تو بدترین مادری حالا برو یه جایی هیچ کاری نکن ( داد زیاد )
۸.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.