'شوالیه'
'شوالیه'
"part 34"
____________________
من واقعا به اون مایع قرمز احتیاج داشتم.همه جارو قرمز
میدیدم.جامو توی دستم گرفتم وبه لبام نزدیکش کردم.بوش
مستم کرده بود.بدون تردید همشو سر کشیدم.تهه جامو
لیسیدم.من بیشتر میخاستم.باجام در حاله کلنجار رفتن بودم که در
باز شد ویه نفرو پرت کردن داخل.جام از دستم افتاد پایین.دیگه
همه جارو به رنگ قرمز نمیدیدم.من چیکار
کردم؟؟؟؟؟؟؟؟موهامو تو مشتام گرفتم وکشیدم.من خون
خوردم.اه جونگکوک تویه احمقی دوبار رو تهیونگ آزمایش انجام
داده بودن وبرش گردوندن.انگار واقعا قصد کشتنشو دارن.داشتم
اطرافو میپاییدم که سروکله ی مزاحم پیداش شد.
من:تو عادتته بری رو اعصاب بقیه؟
بکهیون:کارمه
_من حوصلتو ندارم.
_میبینم که همشو دادی بالا آقای انساااااااااان
_اره در کماله تاسف نفهمیدم چجوری همشو خوردم
_پس باورت شده که خوناشامی؟
_نه
_اه تو واقعا کله شقی.چرا انقد اصرار داری آدمی؟
_چون تنها راهیه میتونم به خودم امید بدم که برمیگردم خونه
_اوه بیا فرض کنیم آدمی.خب چجوری سراز اینجا درآوردی؟
_من فقط میخاستم برم اردو اما راهو گم کردم و افتادم تو دره.من
شنا بلد نبودم فکر میکردم غرق شدم اما وقتی چشمامو باز کردم
رو یه سخره وسط آب افتاده بودم.و این آدما خیلی لطف کردن و
بهم شلیک کردن بعدشم دیدم اینجام.
بکهیون دستشو جلو آورد و گردنمو گرفت فوری دستاشو پس
زدم.
من:ه...هی ...می...می خای چیکار کنی؟
_نترس.یه خوناشام نمیتونه خون یه خوناشام دیگرو بخوره.فقط
میخام ببینم روی گردنت جای دندون هست یانه.
بهش اجازه دادم تا نگاه کنه.بادقت گردنمو برانداز کرد.
من:خب؟
_عجیبه.هیچ جای دندون یا مارکی نیس.
_این یعنی چی؟
_یعنی خوناشام بدنیا اومدی
_چی داری میگی؟من خوب میدونم که تو کل این 18 سال عمرم
رو به عنوان آدم زندگی کردم و هیچ خونی نخوردم
_اه گیجم کردی.واقعا نمیتونم درک کنم
_تو از اولم گیج بودی
_اما باتوجه به دندونای نیشت که تازه دراومده نشون میده که یه
خوناشام نوزادی
_چی؟؟؟؟؟؟؟؟هی من 18 سالمه نوزاد خودتی
خندید:تو سرزمین ما خوناشامایی که تازه به دنیا اومدن
دندوناشون این اندازس
_تو خودتم دندون نیش نداری
دهنشو باز کرد و دندونای نیشش نمایان شد.واقعا بلند بودن.تازگیا
واقعا کور شدم.
_____________________
🌑
"part 34"
____________________
من واقعا به اون مایع قرمز احتیاج داشتم.همه جارو قرمز
میدیدم.جامو توی دستم گرفتم وبه لبام نزدیکش کردم.بوش
مستم کرده بود.بدون تردید همشو سر کشیدم.تهه جامو
لیسیدم.من بیشتر میخاستم.باجام در حاله کلنجار رفتن بودم که در
باز شد ویه نفرو پرت کردن داخل.جام از دستم افتاد پایین.دیگه
همه جارو به رنگ قرمز نمیدیدم.من چیکار
کردم؟؟؟؟؟؟؟؟موهامو تو مشتام گرفتم وکشیدم.من خون
خوردم.اه جونگکوک تویه احمقی دوبار رو تهیونگ آزمایش انجام
داده بودن وبرش گردوندن.انگار واقعا قصد کشتنشو دارن.داشتم
اطرافو میپاییدم که سروکله ی مزاحم پیداش شد.
من:تو عادتته بری رو اعصاب بقیه؟
بکهیون:کارمه
_من حوصلتو ندارم.
_میبینم که همشو دادی بالا آقای انساااااااااان
_اره در کماله تاسف نفهمیدم چجوری همشو خوردم
_پس باورت شده که خوناشامی؟
_نه
_اه تو واقعا کله شقی.چرا انقد اصرار داری آدمی؟
_چون تنها راهیه میتونم به خودم امید بدم که برمیگردم خونه
_اوه بیا فرض کنیم آدمی.خب چجوری سراز اینجا درآوردی؟
_من فقط میخاستم برم اردو اما راهو گم کردم و افتادم تو دره.من
شنا بلد نبودم فکر میکردم غرق شدم اما وقتی چشمامو باز کردم
رو یه سخره وسط آب افتاده بودم.و این آدما خیلی لطف کردن و
بهم شلیک کردن بعدشم دیدم اینجام.
بکهیون دستشو جلو آورد و گردنمو گرفت فوری دستاشو پس
زدم.
من:ه...هی ...می...می خای چیکار کنی؟
_نترس.یه خوناشام نمیتونه خون یه خوناشام دیگرو بخوره.فقط
میخام ببینم روی گردنت جای دندون هست یانه.
بهش اجازه دادم تا نگاه کنه.بادقت گردنمو برانداز کرد.
من:خب؟
_عجیبه.هیچ جای دندون یا مارکی نیس.
_این یعنی چی؟
_یعنی خوناشام بدنیا اومدی
_چی داری میگی؟من خوب میدونم که تو کل این 18 سال عمرم
رو به عنوان آدم زندگی کردم و هیچ خونی نخوردم
_اه گیجم کردی.واقعا نمیتونم درک کنم
_تو از اولم گیج بودی
_اما باتوجه به دندونای نیشت که تازه دراومده نشون میده که یه
خوناشام نوزادی
_چی؟؟؟؟؟؟؟؟هی من 18 سالمه نوزاد خودتی
خندید:تو سرزمین ما خوناشامایی که تازه به دنیا اومدن
دندوناشون این اندازس
_تو خودتم دندون نیش نداری
دهنشو باز کرد و دندونای نیشش نمایان شد.واقعا بلند بودن.تازگیا
واقعا کور شدم.
_____________________
🌑
۲.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.