پارت ١٠

فردا صبح شد از خواب بیدار شدی
بیدار شدی دیدی دوستت پیشت نیست رفتی پائين دیدی داخل اشپزخوونه داره اشپزی میکنه رفتی پیشش
$ عه تو اشپزی خؤنه چرا هستی
& بی بی دارر شدی...
$ اره
&& ب.ا..شه
& ا/ت بهتر فرار کنی $ چرا
& تو برو
% خو چرا & چون چون جونگ کوک اینجا هست برو
$ چییییییی
میخاستی فرار کنی یهو چون کوک توور گرفت
% به به به پیدات کردم خأنم خانوما
$ ول ممممم کنننن
& ا/ت رو ولش کن
% من هر چی گفتم همونه بيرينيش
& نه /ت ا/ت

$ کانجو نگران نباش خدافز
جونگ کوک تورو با ادمش برد و سوار ماشین کرد
% فک کردی من ارم میتونی از دستم فرار کنی خیلی واقعا برام جالبه هیچ کس حتی‌ به جز تو نمیتونم از دستم فرار کنه هر کی فرار کنه میکشمش شاید تورو هم کشتم از اول میدونستم اینجا هستی





$ میخای باهام چیکار کنی ولم کنننن
% نوچ

به فکررت رسید الکی بگی تشنته


$ تشنمه
% باش واسا

جونگ کوک رفت برات اب بگیره بادیگارد ها هم هواسشون به من بود
$ میشه یکم درو باز کنید گرمه
بادیگارد ها گفتن باش درو برات باز کردن یکم هوا خوردی و یهو هواسشون پرت شدی



و تو فرار کردی


کوک تورو دید
% لعنتیییی
% اشغالا خوابید فرار کردی پاشینننن



تو فرار کردی انقد دنبال کردن تو رفتی تو یه کوچه و اونجا قایم شدی خیل ترسناک بود



کوک و آدماش خیلی دنبالت کشئن








یهو

ادامه دارد در خماری بمانید

جررررر