رمان دنیای من
#رمان #دنیای_من
پارت یازدهم:
موهایی که مثل این امازونیا سیخ شده بود رفته بود هوا همشم بر هم پیچ خورده بود
تاپ لباس خوابم یه ورش از شونم افتاده بود
شلوار لباس خواب گله گشادم که یه پاچه هاش تا بالای زانوم بالا اومده بود
خدایی میرفتم سیرک همون اول سیرک و میبردم هوا
با دیدن خودم زدم زیر خنده
_من رفتم لباسام عوض کنم
اریا_یه ساک زیر تختته لباساتم جمع کن
سرم و تکون دادم و از جلوی چشم ارشام رفتم رد بشم که دیدم باز زد زیر خنده چنان پامو کوبوندم روی پاش کلا خفه شد
رفتم بالا و لباسام و جمع کردم
رفتم سمت کمد لباس شبام
لباسی قرمز رنگ که تمامیش و با گل پوشونده پوشیده بود برداشتم و لایک مشکیم و نوار های شبرنگش و برداشتم
کفش قرمز پاشنه ۱۵ سانتی باریک که روش نواری بودو کنارش پاپیون بود و همش به رنگ قرمز
خیلی خوشگل بود
چند دست مانتو شلوار برداشتم و تمامی لوازم ارایشیام و ریختم توش
ساک و کشون کشون اوردم دم در اتاق
_ارینننننننننن
ارین_جانم
_هیننن
دقیقا پشتم بود
_بیشرف ترسوندیم
همونطور که ساک و میگرفت گفت
ارین_معذرت
لبخندی زدم و سوار ماشین شدیم تا نشستم تو ماشین خواب رفتم
با حس اینکه چیزی داره روی بینیم راه میره زدم روی بینیم
دوباره همونطور
باز زدم بینیم
ایندفعه اومد توی بینیم
چنان زدم روی بینیم
که با یه جیغ پریدم بالا
سوختا
سوخت قشنگ
چشام و که بازکردم با چهره ی خندون ارشام روبرو شدم
تازه درک کردم چیشد
_نکبتتتتتتتت
همینطور دنبال هم میدویدیم
اینقدر دویدیم تا به خودم اومدم خسته کنار ماشین نشسته بودم
ویلای سفید و بزرگی روبروم خودنمایی میکرد
اریا اومد کنارم
اریا_بریم
بلند شدیم ک به سمت همون ویلا رفتیم اینقدر ذوق کردم که نگو
اما با حرکتی که اریا کرد همه ذوقم کور شد
یعنی خاک برسرم همش ضایع میشم
اریا...........
.......
نظر بدین❤
پارت یازدهم:
موهایی که مثل این امازونیا سیخ شده بود رفته بود هوا همشم بر هم پیچ خورده بود
تاپ لباس خوابم یه ورش از شونم افتاده بود
شلوار لباس خواب گله گشادم که یه پاچه هاش تا بالای زانوم بالا اومده بود
خدایی میرفتم سیرک همون اول سیرک و میبردم هوا
با دیدن خودم زدم زیر خنده
_من رفتم لباسام عوض کنم
اریا_یه ساک زیر تختته لباساتم جمع کن
سرم و تکون دادم و از جلوی چشم ارشام رفتم رد بشم که دیدم باز زد زیر خنده چنان پامو کوبوندم روی پاش کلا خفه شد
رفتم بالا و لباسام و جمع کردم
رفتم سمت کمد لباس شبام
لباسی قرمز رنگ که تمامیش و با گل پوشونده پوشیده بود برداشتم و لایک مشکیم و نوار های شبرنگش و برداشتم
کفش قرمز پاشنه ۱۵ سانتی باریک که روش نواری بودو کنارش پاپیون بود و همش به رنگ قرمز
خیلی خوشگل بود
چند دست مانتو شلوار برداشتم و تمامی لوازم ارایشیام و ریختم توش
ساک و کشون کشون اوردم دم در اتاق
_ارینننننننننن
ارین_جانم
_هیننن
دقیقا پشتم بود
_بیشرف ترسوندیم
همونطور که ساک و میگرفت گفت
ارین_معذرت
لبخندی زدم و سوار ماشین شدیم تا نشستم تو ماشین خواب رفتم
با حس اینکه چیزی داره روی بینیم راه میره زدم روی بینیم
دوباره همونطور
باز زدم بینیم
ایندفعه اومد توی بینیم
چنان زدم روی بینیم
که با یه جیغ پریدم بالا
سوختا
سوخت قشنگ
چشام و که بازکردم با چهره ی خندون ارشام روبرو شدم
تازه درک کردم چیشد
_نکبتتتتتتتت
همینطور دنبال هم میدویدیم
اینقدر دویدیم تا به خودم اومدم خسته کنار ماشین نشسته بودم
ویلای سفید و بزرگی روبروم خودنمایی میکرد
اریا اومد کنارم
اریا_بریم
بلند شدیم ک به سمت همون ویلا رفتیم اینقدر ذوق کردم که نگو
اما با حرکتی که اریا کرد همه ذوقم کور شد
یعنی خاک برسرم همش ضایع میشم
اریا...........
.......
نظر بدین❤
۳.۵k
۰۲ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.