سناریو
وقتی ازدواج کردین و الان رو تخت هستین اونا میخوانت و لمست میکنن اما تو آماده نیستی و نمیخواهی
نامجون: الان زنمی ها
ا.ت: خب که چی ؟
نامجون: چی که چی زنمی حق منه تا باهات بکنم
ا.ت: ...
هوپی : ا.ت نکن دیگه میخوامت
ا.ت: اما الان من آماده نیستم
هوپی: نمیخواد آماده شی من که بر هر حال شوهرت بیا دیگه درد ندارم
شوگا : هی با توام ها بزار ببینم دیگه
ا.ت : نمیخوام گفتم
شوگا : از این به بعد حرف حرف منه
جین: سریع دربیار
ا.ت: چی چی ؟
جین : عزیزم دربیار تا دیر نشده شروع کنیم دیگه
جیمین : زن عزیزم لفت نده دیگه
ا.ت: میخوام بخوابم
جیمین : تا وقتی سیر نشدم نمیخوابی با هم میخوابیم
ا.ت : اصرار نکن !!
تهیونگ : ا.ت شروع کنیم
ا.ت: ن..ه
تهیونگ : باشه پس دارم شروع میکنم
ا.ت: نه نه گف... [ شروع ]
جنوگکوک: گفتم زنمی و هر کاری گفتم را انجام میدی تمام
ا.ت : میدانم زنتم اما الان نه کوک میخوام بخوابم برو نمیخوام برو اونور
جونگکوک: بسه « در حال در آوردن لباس😈»
هر کاری دلم بخواد انجام میدم عشقم هرکاری
نامجون: الان زنمی ها
ا.ت: خب که چی ؟
نامجون: چی که چی زنمی حق منه تا باهات بکنم
ا.ت: ...
هوپی : ا.ت نکن دیگه میخوامت
ا.ت: اما الان من آماده نیستم
هوپی: نمیخواد آماده شی من که بر هر حال شوهرت بیا دیگه درد ندارم
شوگا : هی با توام ها بزار ببینم دیگه
ا.ت : نمیخوام گفتم
شوگا : از این به بعد حرف حرف منه
جین: سریع دربیار
ا.ت: چی چی ؟
جین : عزیزم دربیار تا دیر نشده شروع کنیم دیگه
جیمین : زن عزیزم لفت نده دیگه
ا.ت: میخوام بخوابم
جیمین : تا وقتی سیر نشدم نمیخوابی با هم میخوابیم
ا.ت : اصرار نکن !!
تهیونگ : ا.ت شروع کنیم
ا.ت: ن..ه
تهیونگ : باشه پس دارم شروع میکنم
ا.ت: نه نه گف... [ شروع ]
جنوگکوک: گفتم زنمی و هر کاری گفتم را انجام میدی تمام
ا.ت : میدانم زنتم اما الان نه کوک میخوام بخوابم برو نمیخوام برو اونور
جونگکوک: بسه « در حال در آوردن لباس😈»
هر کاری دلم بخواد انجام میدم عشقم هرکاری
۱.۶k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.