𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝²
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
جونگ کوک ویو
بیرون قصر قدم زنان همراه با جی مین ، رفیق و محافظ شخصی ام به خانه ته یونگ میرفتیم که صدای یک دختر توجهم را به خود اختصاص داد...
《راوی》
اخه برادر من ... ته یونگا چه چیزهای دور از ذهنی از من میخوای ، اخه مگه من نَنَتَم واست پاشم برم با دختر مردم صحبت کنم〒﹏〒 بابا پدر منو درمیاره بفهمه𓌻︵𓌻 ...
ولیعهد گلوی خود را به نشانه ی وجودش صاف کرد و از خود صدا تولید کرد و هایون هم که انگار بهش برق ۱۵۰ ولت وصل کرده باشن از جا پرید و جیغ خفه ای کشید◎_◎;
_ببخشید میتونم بپرسم شما اینجا و اونم در این وقت شب چیکار میکنین؟
هایون که بخاطر لباس مبدل پسر اورا نشناخت با چهره ای عبوس و لب و لوچه ای آویزان گفت : نخير شما اجازه فضولی ندارین!
جی مین با عصبانیت و ترس اینکه ولیعهد از دست دختر دایی ش رنجور شود گفت : هایونا تو میدونی داری با کی حرف میزنی ؟!
هایون : بله !با پسر باباش
#Park_Jiyoon
#Im_Monster
𝙿𝚊𝚛𝚝²
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
جونگ کوک ویو
بیرون قصر قدم زنان همراه با جی مین ، رفیق و محافظ شخصی ام به خانه ته یونگ میرفتیم که صدای یک دختر توجهم را به خود اختصاص داد...
《راوی》
اخه برادر من ... ته یونگا چه چیزهای دور از ذهنی از من میخوای ، اخه مگه من نَنَتَم واست پاشم برم با دختر مردم صحبت کنم〒﹏〒 بابا پدر منو درمیاره بفهمه𓌻︵𓌻 ...
ولیعهد گلوی خود را به نشانه ی وجودش صاف کرد و از خود صدا تولید کرد و هایون هم که انگار بهش برق ۱۵۰ ولت وصل کرده باشن از جا پرید و جیغ خفه ای کشید◎_◎;
_ببخشید میتونم بپرسم شما اینجا و اونم در این وقت شب چیکار میکنین؟
هایون که بخاطر لباس مبدل پسر اورا نشناخت با چهره ای عبوس و لب و لوچه ای آویزان گفت : نخير شما اجازه فضولی ندارین!
جی مین با عصبانیت و ترس اینکه ولیعهد از دست دختر دایی ش رنجور شود گفت : هایونا تو میدونی داری با کی حرف میزنی ؟!
هایون : بله !با پسر باباش
#Park_Jiyoon
#Im_Monster
۲.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.