آقای کافی نقل می کردند:
آقای کافی نقل می کردند:
داشتم میرفتم #قم، #ماشین نبود، ماشین های #شیراز رو سوار شدیم. یه #خانم هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که #روسری سرشون نمی کردن
هر دقیقه یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من.
هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد
می خواست یه جوری جلب توجه #عمومی کنه .
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته )خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش
گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟
بردار یکی بشینه
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه
گفتم: این خانم ماست . گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند
گفتم: #خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم
یهو یه چیزی به ذهنم رسید
. بلند گفتم: آقای راننده
زد رو ترمز .
گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه
ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟
گفتم: چرا؟!دیدم . ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه ! گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم !
چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،
انگولکش نکنن ،
خط نندازن روشو...
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو #قرآن
این ماشین عمومیه
کسی چادر روش نمی کشه!
اون خصوصیه روش #چادر کشیدن ! "
منم زدم رو شونه #شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم
#مرد #عفاف #غیرت #حیا #دختر #محجبه
داشتم میرفتم #قم، #ماشین نبود، ماشین های #شیراز رو سوار شدیم. یه #خانم هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که #روسری سرشون نمی کردن
هر دقیقه یکبار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من.
هی بلند می شد می شست، هی سر و صدا می کرد
می خواست یه جوری جلب توجه #عمومی کنه .
برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته )خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش
گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟
بردار یکی بشینه
نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه
گفتم: این خانم ماست . گفت: پس چرا اینطوری پیچیدیش؟
همه خندیدند
گفتم: #خدایا کمکمون کن نذار مضحکه اینا بشیم
یهو یه چیزی به ذهنم رسید
. بلند گفتم: آقای راننده
زد رو ترمز .
گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه
ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟
گفتم: چرا؟!دیدم . ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه ! گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم !
چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ،
انگولکش نکنن ،
خط نندازن روشو...
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو #قرآن
این ماشین عمومیه
کسی چادر روش نمی کشه!
اون خصوصیه روش #چادر کشیدن ! "
منم زدم رو شونه #شوهر این زنه گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم
#مرد #عفاف #غیرت #حیا #دختر #محجبه
۱۴.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.