قول پارت آخر

قول

P12
(پارت آخر)
ا.ت ویو:
رفتیم خونه همچنان خونش یه جای خیلیییی سفید بوددد مث خونه ی تازه عروس دومادااا
بم خونه تنها مونده بود بچهههه
ا‌ت:چرااااا بچموووو تنهاااا گذاشتیییییییییییییی
کوک:یااااا بچت کییههه
ا.ت:بمممم بچم الهی بمیرم برات مادر
کوک:منو هنوز بچه خودش نمیدونه....
تو خونش یه بوی خیلی خوب میومد بو کردم
کوک:خخخ
ا.ت:چیه؟
کوک:چرا بو میکنی
ا.ت:ی بوی خیلی خاص و خوب میاد
کوک:بیا بغلم
سرمو تو سینش فرو کرد
ا.ت:عاااا
کوک:بوی منه
ا‌.ت:جدا دلم میخاد تا صب تو بغلت باشمممم
کوک:الانم صبه
ا.ت:تا شب بغلت باشم
کوک:خدااااا خیلی کیوتی بیب
ا.ت:بیب؟
کوک:عوم دلت نمیخاد بیب صدات کنم؟دوست دختر قبلیم سوجین بود اسمش البته هیچوقت اسم اصلیشو نفهمیدم میگفت ک بهش بگم سوجین و من همیشه بیب صداش میکردم و همیشه با من زندگی می‌کرد و روی تخت من می‌خوابید و من بعد از اینکه کات کردم ی تخت جدید گرفتم و اون
ا.ت:کوک جدا واسم کصل کنندست
کوک:واست مهم نیست من قبلا چقدر دختر بازی کردم؟
ا.ت:خودتم میگی قبلا گذشته ها گذشته و مهم اینه الان تو مال منی...