Miss kim nia is a serial killer !
Miss kim nia is a serial killer !
میس کیم نیا قاتل سریالی!
P12
.. ۲ ماه بعد..
کوک ویو
مشغول صحبت یا تهیونگ بودم که در بدون در زدنی باز شد اعصباین شدم میخواستم سرش داد بزنم که دیدم نیاعه
کوک:در زدن بلد نیستی
نیا:اوم نوچ
نیا وقتی تهیونگ رو دید بالا پایین پرید گفت
نیا:ته ته دلم برات تنگ شده بود
و بعد پرید بغلش
ته:منم با اینکه ۳ روز پیش همو دیدیم
داشتن باهم میخندیدن من کبری شدم با صدای بلند گفتم
کوک:تهیونگ مگه تو کار نداشتی
ته:کی من؟
کوک:[نگاه ترسناک]
ته:عاره عاره من برم فعلا
بعد از اینکه تهیونگ درو بست رو به نیا کردم و گفتم
کوک:چیکار داشتی
نیا:هیچی بابا اونشکلی اومدم گفتم یه سری بزنم
بعد با کمال پرویی نشت رو صندلی ومشغول خودن شکلاتش شد
کوک:مثل اینکه یادت رفته اینجا ما باهم دوست نیستیم
نیا:هوففففف
کوک:برو بیرون
نیا:نمیخوام
کوک:برو
نیا:اوکیی
وقتی از رو صندلی میخواست پاشه لباسش به صندلی گیر کرد و داشت میوفتاد که سریع از پشت گرفتمش و باعث شد چشم تو جشم بشیم
روی لبم یزره شکلات مونده بود که باعث میشد وسوسه بشم پس رفتم جلو و بوسیدمش
که توی شوک بود نمیتونستم از لباش دلبکنم که وقتی دیدم داره با دستاش به سینم میزنه ازش جدا شدم و کمک کردم صاف وایسه
نیا:تو چیکار کردی الان
کوک:چیزه نیا من دوست دارم
نیا:دوسم داری تو ؟
کوک:از کی
کوک:نمیدونم
نیا:واییییییییییی
سریع زد بیرون از دفتر منم با لبخند نگاه میکردم
میس کیم نیا قاتل سریالی!
P12
.. ۲ ماه بعد..
کوک ویو
مشغول صحبت یا تهیونگ بودم که در بدون در زدنی باز شد اعصباین شدم میخواستم سرش داد بزنم که دیدم نیاعه
کوک:در زدن بلد نیستی
نیا:اوم نوچ
نیا وقتی تهیونگ رو دید بالا پایین پرید گفت
نیا:ته ته دلم برات تنگ شده بود
و بعد پرید بغلش
ته:منم با اینکه ۳ روز پیش همو دیدیم
داشتن باهم میخندیدن من کبری شدم با صدای بلند گفتم
کوک:تهیونگ مگه تو کار نداشتی
ته:کی من؟
کوک:[نگاه ترسناک]
ته:عاره عاره من برم فعلا
بعد از اینکه تهیونگ درو بست رو به نیا کردم و گفتم
کوک:چیکار داشتی
نیا:هیچی بابا اونشکلی اومدم گفتم یه سری بزنم
بعد با کمال پرویی نشت رو صندلی ومشغول خودن شکلاتش شد
کوک:مثل اینکه یادت رفته اینجا ما باهم دوست نیستیم
نیا:هوففففف
کوک:برو بیرون
نیا:نمیخوام
کوک:برو
نیا:اوکیی
وقتی از رو صندلی میخواست پاشه لباسش به صندلی گیر کرد و داشت میوفتاد که سریع از پشت گرفتمش و باعث شد چشم تو جشم بشیم
روی لبم یزره شکلات مونده بود که باعث میشد وسوسه بشم پس رفتم جلو و بوسیدمش
که توی شوک بود نمیتونستم از لباش دلبکنم که وقتی دیدم داره با دستاش به سینم میزنه ازش جدا شدم و کمک کردم صاف وایسه
نیا:تو چیکار کردی الان
کوک:چیزه نیا من دوست دارم
نیا:دوسم داری تو ؟
کوک:از کی
کوک:نمیدونم
نیا:واییییییییییی
سریع زد بیرون از دفتر منم با لبخند نگاه میکردم
۱۷.۱k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.