سناریو (وقتی آسم داری و سیگار میکشی )
#سناریو
#استریکیدز
#استری_کیدز
(فلیکس)
کامنت های هیت زیادی بخاطر قرارت با فلیکس میگرفتی و فلیکس هم از هیچ کدوم خبر نداشت.
سیگار کشیدنو برای این شروع کرده بودی که باعث مرگت بشی و داشتی مرگی با زجر برای خودت به ارمغان میاوردی.
توی اتاق نشسته بودی و همینطور که در حال خوندن کامنت های هیت بودی پکی از سیگار میگرفتی و باعث میشد با تمام وجودت سرفه کنی ولی بازم دست بردار نبودی.
فلیکس با شنیدن صدای سرفه هات به اتاقتون اومد و با تویی که روی تخت نشسته بودی و سیگار میکشیدی مواجه شد.
_ ا.....ت....
با دیدنش تعجب کردی و سریع با زدن سر سیگار به میز اونو خاموش کردی
+ ف....فلیکس......
نگاهشو از سیگار به چشمای تو داد
_ داری با خودت چی کار میکنی ؟
لحنش آروم بود اما بدجور صداش بغضی و غمگین بود
_ ا.ت....چرا داری همچین بلایی سر خودت میاری
گریش گرفته بود که سمتش رفتی و بغلش کردی و تو هم شروع به گریه کردی
_ چرا ا.تتتتتت.....چرا با خودت همچین کارییییی کردییییی؟
سرشو رو سینت گذاشته بود و فریاد میکشید و تو هم آروم درحال نوازش کردن موهاش بودی و اشک میریختی
(سونگمین )
در واقع سونگمین قبل از اینکه با تو وارد رابطه بشه خیلی سیگار میکشیده اما بعد از آشنا شدن با تو و عاشقت شدن ...... تو بهش کمک میکنی سیگار رو کنار بزاره و وقتی تورو میبینه که در حال سیگار کشیدنی خون توی بدنش منجمد میشه و به طرفت میاد و یک سیلی توی گوشت میخوابونه.
بخاطر سیلی که بهت زده بود روی زمین افتاده بودی از این کارش شکه شدی
+ س..... سونگمین
سونگمین به طرفت اومد
_ این چه کاریه ا.تتتتتت هاااااا داشتی چه گوهییییی میخوردییییی؟
بلند شدی و تو هم شروع به فریاد زدن کردی
+ مگه چی شدهههههه...... سونگمین تو خودت هم همین جوری بودییییییی
اشک توی چشمای جفتتون جمع شده بود که سونگمین اومد و بغلت کرد
_ اما عشقم........ت.....تو نمیدونی.....چقدر میتونه بهت آسیب بزنه
و بعد ازت جدا شد و بوسه ای روی لبات گذاشت
_ من نمیخوام بخاطر....این کوفتی از دستت بدم
#استریکیدز
#استری_کیدز
(فلیکس)
کامنت های هیت زیادی بخاطر قرارت با فلیکس میگرفتی و فلیکس هم از هیچ کدوم خبر نداشت.
سیگار کشیدنو برای این شروع کرده بودی که باعث مرگت بشی و داشتی مرگی با زجر برای خودت به ارمغان میاوردی.
توی اتاق نشسته بودی و همینطور که در حال خوندن کامنت های هیت بودی پکی از سیگار میگرفتی و باعث میشد با تمام وجودت سرفه کنی ولی بازم دست بردار نبودی.
فلیکس با شنیدن صدای سرفه هات به اتاقتون اومد و با تویی که روی تخت نشسته بودی و سیگار میکشیدی مواجه شد.
_ ا.....ت....
با دیدنش تعجب کردی و سریع با زدن سر سیگار به میز اونو خاموش کردی
+ ف....فلیکس......
نگاهشو از سیگار به چشمای تو داد
_ داری با خودت چی کار میکنی ؟
لحنش آروم بود اما بدجور صداش بغضی و غمگین بود
_ ا.ت....چرا داری همچین بلایی سر خودت میاری
گریش گرفته بود که سمتش رفتی و بغلش کردی و تو هم شروع به گریه کردی
_ چرا ا.تتتتتت.....چرا با خودت همچین کارییییی کردییییی؟
سرشو رو سینت گذاشته بود و فریاد میکشید و تو هم آروم درحال نوازش کردن موهاش بودی و اشک میریختی
(سونگمین )
در واقع سونگمین قبل از اینکه با تو وارد رابطه بشه خیلی سیگار میکشیده اما بعد از آشنا شدن با تو و عاشقت شدن ...... تو بهش کمک میکنی سیگار رو کنار بزاره و وقتی تورو میبینه که در حال سیگار کشیدنی خون توی بدنش منجمد میشه و به طرفت میاد و یک سیلی توی گوشت میخوابونه.
بخاطر سیلی که بهت زده بود روی زمین افتاده بودی از این کارش شکه شدی
+ س..... سونگمین
سونگمین به طرفت اومد
_ این چه کاریه ا.تتتتتت هاااااا داشتی چه گوهییییی میخوردییییی؟
بلند شدی و تو هم شروع به فریاد زدن کردی
+ مگه چی شدهههههه...... سونگمین تو خودت هم همین جوری بودییییییی
اشک توی چشمای جفتتون جمع شده بود که سونگمین اومد و بغلت کرد
_ اما عشقم........ت.....تو نمیدونی.....چقدر میتونه بهت آسیب بزنه
و بعد ازت جدا شد و بوسه ای روی لبات گذاشت
_ من نمیخوام بخاطر....این کوفتی از دستت بدم
۲۱.۱k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.