هیچ وقت نمیذاشت چیزی تو دستم باشه
هیچ وقت نمیذاشت چیزی تو دستم باشه
بهار که میشد
باهام که راه میرفت
دستامو میگرفت میذاشت تو جیبش زیپشم میکشید
بهش میگفتم:دلبر اینکارا رو بذار واسه زمستون
وقتی دستام نیازت داشت
دلبر یه نگاهی بهم میکرد یه لبخند میزد
و میگفت:دستات همیشه باید منو بخواد
لمس کردن دستات،حس کردن دستات که بهار و زمستون نمیشناسه
میشناسه؟❤
"♡☆بــــAliــــهـار☆♡"
┈••✾❀♡🄱🄰🄷🄰🅁♡❀✾••┈
بهار که میشد
باهام که راه میرفت
دستامو میگرفت میذاشت تو جیبش زیپشم میکشید
بهش میگفتم:دلبر اینکارا رو بذار واسه زمستون
وقتی دستام نیازت داشت
دلبر یه نگاهی بهم میکرد یه لبخند میزد
و میگفت:دستات همیشه باید منو بخواد
لمس کردن دستات،حس کردن دستات که بهار و زمستون نمیشناسه
میشناسه؟❤
"♡☆بــــAliــــهـار☆♡"
┈••✾❀♡🄱🄰🄷🄰🅁♡❀✾••┈
۳.۷k
۱۳ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.