فیک جانگ کوک(نفرت نمی گذارد عاشق باشم)پارت۲۷*
از زباان کوک:
از سوهو خوداحافظی کردم و سوار ماشین شدم.نزدیک بود از استرس تصادف کنم .سریع از پله های مطب رفتم بالا و رفتم پیش دکتر.
دکتر:او اقای جئون بفرمایید.
کوک:فقط بکید سوهو چشه
دکتر :عجله نکنید
نشیتم رو طندلی و دکتر گفت:
دکتر:خب تقای جئون خانم شما وضعیت خیلی عجیبی دارن می دونین دروتقع من تو این بیست سال طبابت ایشون نفر دومی هست که می بینم اینجورین.
می دونید ایشون بدن خیلی ضعیفی دارن و برای بچه دار شدن اماده نبودن مشکل دوم اینه که ما اکر بچه رو سقط کنیم مادر می میمیره ولی اکر بچه هم بدنیا بیاد احتمال ۸۹درصد مادر رو از دست می دیم.
اینو که گفت حالم خیلی بد شد دلم می خپاست دکترو بژنم خورد کنم.
کوک:یعنی چی اخه برا چی
دکتر:به دلیب ظعیف بودن بدن مشکلات خونی.
خودمو نتونستم کنترل کنم و سریع رفتم زدم زیر گریه.راهی شرکت شدم تو راه داشتم می خوردم به یه تریلی.
دو شرکت که رسیدم (رئس شرکت کوک و جیمین هستند+
سریع رفتم تو اتاقم و ولو شدم رو زمین و گریه کردم.
کوک:اخه این چه بلایی ی سر من اومد .اکه من انقدر اسرار نمی کردم که بچه دار شیم هیچوقت سوهو اینطوری نمی شد.
یهو صدایی اشنا گفت:
صدای اشنا:مگه سوهو چش شده ها
جیمین بود.اومد نشست کنارم و بغلم کرد.
با استرس تمام جیمین گفت:سوهو چش شده؟
کلمه به کلمه هایی که دکتر برام تعریف کرد و براش تعریف کردم.
جیمین:نگران نباش دکتر گفته۸۹ درصد ۱۱ درصد احتمال زنده بودن هست.گریه نکن توروخدا.
گریم شدبد تر شد و گفتم:اخه من بچه بدون سوهو می خوام چیکار کنم؟
جیمین:یک کلمه دیگه راحب مرگ خواهر من بگین می زنم تو دهنتا.
از سوهو خوداحافظی کردم و سوار ماشین شدم.نزدیک بود از استرس تصادف کنم .سریع از پله های مطب رفتم بالا و رفتم پیش دکتر.
دکتر:او اقای جئون بفرمایید.
کوک:فقط بکید سوهو چشه
دکتر :عجله نکنید
نشیتم رو طندلی و دکتر گفت:
دکتر:خب تقای جئون خانم شما وضعیت خیلی عجیبی دارن می دونین دروتقع من تو این بیست سال طبابت ایشون نفر دومی هست که می بینم اینجورین.
می دونید ایشون بدن خیلی ضعیفی دارن و برای بچه دار شدن اماده نبودن مشکل دوم اینه که ما اکر بچه رو سقط کنیم مادر می میمیره ولی اکر بچه هم بدنیا بیاد احتمال ۸۹درصد مادر رو از دست می دیم.
اینو که گفت حالم خیلی بد شد دلم می خپاست دکترو بژنم خورد کنم.
کوک:یعنی چی اخه برا چی
دکتر:به دلیب ظعیف بودن بدن مشکلات خونی.
خودمو نتونستم کنترل کنم و سریع رفتم زدم زیر گریه.راهی شرکت شدم تو راه داشتم می خوردم به یه تریلی.
دو شرکت که رسیدم (رئس شرکت کوک و جیمین هستند+
سریع رفتم تو اتاقم و ولو شدم رو زمین و گریه کردم.
کوک:اخه این چه بلایی ی سر من اومد .اکه من انقدر اسرار نمی کردم که بچه دار شیم هیچوقت سوهو اینطوری نمی شد.
یهو صدایی اشنا گفت:
صدای اشنا:مگه سوهو چش شده ها
جیمین بود.اومد نشست کنارم و بغلم کرد.
با استرس تمام جیمین گفت:سوهو چش شده؟
کلمه به کلمه هایی که دکتر برام تعریف کرد و براش تعریف کردم.
جیمین:نگران نباش دکتر گفته۸۹ درصد ۱۱ درصد احتمال زنده بودن هست.گریه نکن توروخدا.
گریم شدبد تر شد و گفتم:اخه من بچه بدون سوهو می خوام چیکار کنم؟
جیمین:یک کلمه دیگه راحب مرگ خواهر من بگین می زنم تو دهنتا.
۴۱.۵k
۲۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.