پارت 2 وانشات ا/ت و کوکی
از زبان کوک
ا/ت واقعا میخواد بره؟!! من فقط اونجوری جوابشو دادم که احساس کم ارزشی نکنه و فکر نکنه که نظرش بده ولی اصن دلم نمیخواست بزارم بره این روزا اصن بهش توجه نکردم همش تقصیر منه نباید اینطوری نادیدش میگرفتم زیاده روی کردم ولی اون نباید بره بدون اون نمیتونم اصلا نمیتونستم بخوابم
باورم نمیشد دیگه نمیتونم نوازشش کنم موقع خواب بهش نگاه کنم وقتی خوابه بغلش کنم عاااا حتی فکر کردن دربارشم دردناکه
به سقف اتاق زل زده بودم که یادم اومد فردا تولد ا/ت
میخواستم از دلش دربیارم و سوپرایزش کنم پس بهش پیام دادم که ساعت پروازش چنده که برم لغوش کنم
گفت 10 صبح وقت زیادی نداشتم ساعت 1:35 دقیقه شبه بدون این که ا/ت بفهمه رفتم فرودگاه که لغوش کنم ولی اونا میگفتن باید خود ا/ت باشه گفتم که من همسرشم اونا اطلاعاتو چک کردن و دیدن درسته پس لغوش کردن ا/ت هنوزم به یادم بود
رفتم خونه اتاق ا/ت چک کردم اون بلاخره خوابش برد چشماش خیس بود عذاب وجدان داشتم که بخاطر رفتار من اینجوری چشمای قشنگش خیس شدن
سعی کردم بی سروصدا تزیین کنم و کارای تولدشو انجام بدم
ساعت 9 صبح
خب همه کاراشو کردم کیک مورد علاقش و اهنگ مورد علاقش با صدای خودم اهنگ still with you
رفتم سمت اتاقش
کوکی: ا/ت بیداری؟
ا/ت : آره
کوکی: باش من میرم تا آماده شی
از زبان ا/ت دیشب نفهمیدم چطور خوابم برد اههه حتی برا رفتنم آماده شده اوففف بسه میکاپمو کردم لباسمم پوشیدم اومدم چمدونمو بردارم دیدم نیست
در اتاقو باز کردم دیدم جلو دره درشو باز کردم که مطمعن بشم یهو یه چیزی ازش پرید بیرون روش نوشته بود از پله ها برو پایین دنبال صدا
یه صدای قشنگی میومد برام آشنا بود نزدیکتر شدم دیدم کوکی همه جارو تزیین کرده و اون منو یادش بودو داشت اهنگ مورد علاقمو میخوند خدای من باورم نمیشه حتی خودمم تولدمو یادم نبود
فقط به صدا گوش میدادم هیچ چیز دیگه ای حس نمیکردم کوکی داشت با میکروفون میخوند صداش مثه فرشته ها بود
کوکی: ا/ت منو ببخش که این مدت نتونستم بهت محبت کنم ولی تو وقتی خواب بودی من فقط نگاهت میکردم و بغلت میکردم من بدون وجود تو نمیتونم زندگی کنم لطفا نرو قول میدم بیشتر بهت محبت کنم من واقعا تورو دوست دارم نه عاشقتم لطفا ترکم نکن من شاید دیشب یه چیزی گفتم ولی ته قلبم یه چیز دیگه ای بود اصلا نمیتونم نبود تورو تحمل کنم پس لطفا خواهش میکنم ترکم نکن
هارتم اکلیلی شده بود نفهمیدم چیکار میکنم فقط سریع پریدم بغلشو
ا/ت: کوکی منم دوستت دارم اونقدری که نمیتونی فکرشو بکنید من هیچوقت ترکت نمیکنم ولی توهم این قولو بده که هیچوقت منو تنها نزاری میدونی دیشب چقد ترسیدم؟ منم بهت نیاز دارم من ترکت نمیکنم ولی میترسیدم تو ازم خسته شده باشی
ا/ت واقعا میخواد بره؟!! من فقط اونجوری جوابشو دادم که احساس کم ارزشی نکنه و فکر نکنه که نظرش بده ولی اصن دلم نمیخواست بزارم بره این روزا اصن بهش توجه نکردم همش تقصیر منه نباید اینطوری نادیدش میگرفتم زیاده روی کردم ولی اون نباید بره بدون اون نمیتونم اصلا نمیتونستم بخوابم
باورم نمیشد دیگه نمیتونم نوازشش کنم موقع خواب بهش نگاه کنم وقتی خوابه بغلش کنم عاااا حتی فکر کردن دربارشم دردناکه
به سقف اتاق زل زده بودم که یادم اومد فردا تولد ا/ت
میخواستم از دلش دربیارم و سوپرایزش کنم پس بهش پیام دادم که ساعت پروازش چنده که برم لغوش کنم
گفت 10 صبح وقت زیادی نداشتم ساعت 1:35 دقیقه شبه بدون این که ا/ت بفهمه رفتم فرودگاه که لغوش کنم ولی اونا میگفتن باید خود ا/ت باشه گفتم که من همسرشم اونا اطلاعاتو چک کردن و دیدن درسته پس لغوش کردن ا/ت هنوزم به یادم بود
رفتم خونه اتاق ا/ت چک کردم اون بلاخره خوابش برد چشماش خیس بود عذاب وجدان داشتم که بخاطر رفتار من اینجوری چشمای قشنگش خیس شدن
سعی کردم بی سروصدا تزیین کنم و کارای تولدشو انجام بدم
ساعت 9 صبح
خب همه کاراشو کردم کیک مورد علاقش و اهنگ مورد علاقش با صدای خودم اهنگ still with you
رفتم سمت اتاقش
کوکی: ا/ت بیداری؟
ا/ت : آره
کوکی: باش من میرم تا آماده شی
از زبان ا/ت دیشب نفهمیدم چطور خوابم برد اههه حتی برا رفتنم آماده شده اوففف بسه میکاپمو کردم لباسمم پوشیدم اومدم چمدونمو بردارم دیدم نیست
در اتاقو باز کردم دیدم جلو دره درشو باز کردم که مطمعن بشم یهو یه چیزی ازش پرید بیرون روش نوشته بود از پله ها برو پایین دنبال صدا
یه صدای قشنگی میومد برام آشنا بود نزدیکتر شدم دیدم کوکی همه جارو تزیین کرده و اون منو یادش بودو داشت اهنگ مورد علاقمو میخوند خدای من باورم نمیشه حتی خودمم تولدمو یادم نبود
فقط به صدا گوش میدادم هیچ چیز دیگه ای حس نمیکردم کوکی داشت با میکروفون میخوند صداش مثه فرشته ها بود
کوکی: ا/ت منو ببخش که این مدت نتونستم بهت محبت کنم ولی تو وقتی خواب بودی من فقط نگاهت میکردم و بغلت میکردم من بدون وجود تو نمیتونم زندگی کنم لطفا نرو قول میدم بیشتر بهت محبت کنم من واقعا تورو دوست دارم نه عاشقتم لطفا ترکم نکن من شاید دیشب یه چیزی گفتم ولی ته قلبم یه چیز دیگه ای بود اصلا نمیتونم نبود تورو تحمل کنم پس لطفا خواهش میکنم ترکم نکن
هارتم اکلیلی شده بود نفهمیدم چیکار میکنم فقط سریع پریدم بغلشو
ا/ت: کوکی منم دوستت دارم اونقدری که نمیتونی فکرشو بکنید من هیچوقت ترکت نمیکنم ولی توهم این قولو بده که هیچوقت منو تنها نزاری میدونی دیشب چقد ترسیدم؟ منم بهت نیاز دارم من ترکت نمیکنم ولی میترسیدم تو ازم خسته شده باشی
۱۲.۹k
۲۰ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.