part4
part4
که یهو یکی کمرم رو لمس کرد جیغ زد و برگشتم که دیدم کوک بود
ا/ت:جیغغغغغغغ
ویو ا/ت
وقتی جیغ زدم جونگ کوک دستش رو گذاشت رو دهنم و بهم نزدیک شد
ا/ت:چی چی چیکار میکنی
جونگ کوک:هیششش
ا/ت:دستت بردار
جونگ کوک:باشه
ویو جونگ کوک
دستم رو از روی دهنش برداشتم که آروم شد
ا/ت:چجوری اومدی تو؟
جونگ کوک:انقدر هول شده بودی که در رو باز گذاشتی راستی چرا من رو بوسیدی؟
ا/ت:چون دوست داشتم
جونگ کوک:ععع دوست داشتی؟؟
ویو ا/ت
لبش رو آروم روی لبم گذاشتم و مک زد بعد از ۵ مین بالاخره سیر شد
جونگ کوک:تا تو باشی اینجوری جواب من رو ندی
ا/ت:.....
جونگ کوک:خوب من دیگه برم خداحافظ
ا/ت:فردا بیا سراغم
جونگ کوک:جدی؟
ا/ت:اره
جونگ کوک:باشه ساعت چند؟
ا/ت:ساعت ۸
جونگ کوک:باشه
ویو جونگ کوک
رفتم و در رو پشت سرم بستم باید فردا سوپرایزش کنم
ویو ا/ت
اصلا باورم نمیشههههه چجوریییی چقدر اون لحظه قلبم تند تند میزد دوست داشتم بیشتر ادامه پیدا میکرد هییییییی داری چی میگی دختررررر یهویی در باز شد و لیا اومد
لیا:هی چته صدا عربده کشیدنت تا سر کوچه میاد
ا/ت:هیچی بابا
لیا:با جونگ کوک خوش گذشت
ا/ت:خوب بود
(پرش زمانی به ساعت ۱۲ نصف شب)
ا/ت:لیاااا حوصلم سر رفته بیا فیلم ببینیم
لیا:ترسناک دیگههه
ا/ت:نههههه عاشقانه
لیا:ترسناک
ا/ت عاشقانه
لیا:نکنه میترسی؟؟؟؟
ا/ت:من و ترس؟
لیا:خوب بیا ببینیم
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
خدا لعنتت کنه لیا ساعت ۱۲ نصف شب کی فیلم ترسناک میبینهههه رفتم و یک پتو آوردم و پفیلا درست کردم و نشستیم
لیا:خوب بزارم؟؟؟
ا/ت:اره بزار
(بعد از ۳۵ دقیقه یک جن اومد پرید رو صفحه تلویزیون)
ا/ت:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
لیا:ببند اسکل مگه نگفتی نمیترسممم
ا/ت:بابا عینه بزغاله میاد جلو صورتم
لیا:......
ویو ا/ت
رفتم سمت کنترل تلویزیون که برش دارم یهویی دوباره یه چیزی پرید رو صفحه ۳ متر پریدم و افتادم زمین نزدیک بود سرم بشکنه
لیا: داره جر میخوره از خنده
ا/ت:اشغال من سرم شکسته داری میخندی؟؟؟؟ همه رفیق دارن ماهم رفیق داریم
لیا:باشه بابا چس نکن بیا
ویو ا/ت
لیا دستم رو گرفت و روی مبل نشوندم و برام آب قند آورد
ا/ت:لیا من میگم میترسم تو فیلم ترسناک میزاری (گریه فیککک)
لیا:ببخشید بابا (بغلش کردم)
ا/ت:ساعت چنده؟؟؟
لیا:ساعت ۲:۳۰ نصف شبه
ا/ت:هیییییی فردا ساعت ۸ باید پاشیم بریم سر کار
لیا:اوووو راست میگی بدو بدو
ویو ا/ت
با عجله پفیلا ها و بقیه چیز هارو جمع کردیم و رفتیم خوابیدیم
(صبح روز بعد)
ا/ت:لیاااا پدصگ بدو پاشو ساعت هفت و نیمع
لیا:باشه (خواب الود)
ویو ا/ت
لباس پوشیدیم و منتظر جونگ کوک و تهیونگ بودیم
ویو لیا
لباس پوشیدم و بعد ۱۰ دقیقه دیدم که تهیونگ زنگ میزنه
لیا:ا/تتت تهیونگ داره زنگ میزنه
ا/ت:خوب جواب بدههه
لیا:علو سلام
تهیونگ:سلام بیب بیایید بیرون ما دم دریم
لیا:باشه (قطع کرد)
ا/ت:چی میگه؟
لیا:میگن دم دریم بدو باید بریم
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
در رو باز کردم که دیدم جونگ کوک با یک پورشه اومده سراغم اولین بارم بود که سوار پورشه میشم ولی طوری که بوش میاد باید پراید رو بزارم کنار و به پورشه عادت کنم
ویو جونگ کوک
ا/ت امروز واقعا خوشگل شده بود چشم هام هر اینچ از بدنش رو بررسی کرد
لیا:میبینمتون
ا/ت:میبینمت
جونگ کوک:پرنسس سوار شو
ا/ت:مرسی ددی
جونگ کوک:چی گفتییی؟؟؟
ا/ت:گفتم مرسی
جونگ کوک:نه بعدش
ا/ت:ددی
جونگ کوک:عررررر به من گفتی ددی انگاری خیلی دوست داری
ا/ت:تقریبا (خنده)
جونگ کوک:(خنده)
(پرش زمانی به ساعت ۹)
جونگ کوک:رسیدیم بیبی
ا/ت:مرسی کوکی
ویو ا/ت
لپش رو بوسیدم و و دقیقا همون موقع لیا اومد و باهم رفتیم داخل شرکت
(پرش زمانی به ساعت ۶)
ا/ت:کار من تموم شد سریع بیا بریم
لیا:مال منم تمومه دیگه
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
بعد چند دقیقه کار لیا هم تموم شد و باهم دیگه از شرکت زدیم بیرون که یهو.....
که یهو یکی کمرم رو لمس کرد جیغ زد و برگشتم که دیدم کوک بود
ا/ت:جیغغغغغغغ
ویو ا/ت
وقتی جیغ زدم جونگ کوک دستش رو گذاشت رو دهنم و بهم نزدیک شد
ا/ت:چی چی چیکار میکنی
جونگ کوک:هیششش
ا/ت:دستت بردار
جونگ کوک:باشه
ویو جونگ کوک
دستم رو از روی دهنش برداشتم که آروم شد
ا/ت:چجوری اومدی تو؟
جونگ کوک:انقدر هول شده بودی که در رو باز گذاشتی راستی چرا من رو بوسیدی؟
ا/ت:چون دوست داشتم
جونگ کوک:ععع دوست داشتی؟؟
ویو ا/ت
لبش رو آروم روی لبم گذاشتم و مک زد بعد از ۵ مین بالاخره سیر شد
جونگ کوک:تا تو باشی اینجوری جواب من رو ندی
ا/ت:.....
جونگ کوک:خوب من دیگه برم خداحافظ
ا/ت:فردا بیا سراغم
جونگ کوک:جدی؟
ا/ت:اره
جونگ کوک:باشه ساعت چند؟
ا/ت:ساعت ۸
جونگ کوک:باشه
ویو جونگ کوک
رفتم و در رو پشت سرم بستم باید فردا سوپرایزش کنم
ویو ا/ت
اصلا باورم نمیشههههه چجوریییی چقدر اون لحظه قلبم تند تند میزد دوست داشتم بیشتر ادامه پیدا میکرد هییییییی داری چی میگی دختررررر یهویی در باز شد و لیا اومد
لیا:هی چته صدا عربده کشیدنت تا سر کوچه میاد
ا/ت:هیچی بابا
لیا:با جونگ کوک خوش گذشت
ا/ت:خوب بود
(پرش زمانی به ساعت ۱۲ نصف شب)
ا/ت:لیاااا حوصلم سر رفته بیا فیلم ببینیم
لیا:ترسناک دیگههه
ا/ت:نههههه عاشقانه
لیا:ترسناک
ا/ت عاشقانه
لیا:نکنه میترسی؟؟؟؟
ا/ت:من و ترس؟
لیا:خوب بیا ببینیم
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
خدا لعنتت کنه لیا ساعت ۱۲ نصف شب کی فیلم ترسناک میبینهههه رفتم و یک پتو آوردم و پفیلا درست کردم و نشستیم
لیا:خوب بزارم؟؟؟
ا/ت:اره بزار
(بعد از ۳۵ دقیقه یک جن اومد پرید رو صفحه تلویزیون)
ا/ت:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
لیا:ببند اسکل مگه نگفتی نمیترسممم
ا/ت:بابا عینه بزغاله میاد جلو صورتم
لیا:......
ویو ا/ت
رفتم سمت کنترل تلویزیون که برش دارم یهویی دوباره یه چیزی پرید رو صفحه ۳ متر پریدم و افتادم زمین نزدیک بود سرم بشکنه
لیا: داره جر میخوره از خنده
ا/ت:اشغال من سرم شکسته داری میخندی؟؟؟؟ همه رفیق دارن ماهم رفیق داریم
لیا:باشه بابا چس نکن بیا
ویو ا/ت
لیا دستم رو گرفت و روی مبل نشوندم و برام آب قند آورد
ا/ت:لیا من میگم میترسم تو فیلم ترسناک میزاری (گریه فیککک)
لیا:ببخشید بابا (بغلش کردم)
ا/ت:ساعت چنده؟؟؟
لیا:ساعت ۲:۳۰ نصف شبه
ا/ت:هیییییی فردا ساعت ۸ باید پاشیم بریم سر کار
لیا:اوووو راست میگی بدو بدو
ویو ا/ت
با عجله پفیلا ها و بقیه چیز هارو جمع کردیم و رفتیم خوابیدیم
(صبح روز بعد)
ا/ت:لیاااا پدصگ بدو پاشو ساعت هفت و نیمع
لیا:باشه (خواب الود)
ویو ا/ت
لباس پوشیدیم و منتظر جونگ کوک و تهیونگ بودیم
ویو لیا
لباس پوشیدم و بعد ۱۰ دقیقه دیدم که تهیونگ زنگ میزنه
لیا:ا/تتت تهیونگ داره زنگ میزنه
ا/ت:خوب جواب بدههه
لیا:علو سلام
تهیونگ:سلام بیب بیایید بیرون ما دم دریم
لیا:باشه (قطع کرد)
ا/ت:چی میگه؟
لیا:میگن دم دریم بدو باید بریم
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
در رو باز کردم که دیدم جونگ کوک با یک پورشه اومده سراغم اولین بارم بود که سوار پورشه میشم ولی طوری که بوش میاد باید پراید رو بزارم کنار و به پورشه عادت کنم
ویو جونگ کوک
ا/ت امروز واقعا خوشگل شده بود چشم هام هر اینچ از بدنش رو بررسی کرد
لیا:میبینمتون
ا/ت:میبینمت
جونگ کوک:پرنسس سوار شو
ا/ت:مرسی ددی
جونگ کوک:چی گفتییی؟؟؟
ا/ت:گفتم مرسی
جونگ کوک:نه بعدش
ا/ت:ددی
جونگ کوک:عررررر به من گفتی ددی انگاری خیلی دوست داری
ا/ت:تقریبا (خنده)
جونگ کوک:(خنده)
(پرش زمانی به ساعت ۹)
جونگ کوک:رسیدیم بیبی
ا/ت:مرسی کوکی
ویو ا/ت
لپش رو بوسیدم و و دقیقا همون موقع لیا اومد و باهم رفتیم داخل شرکت
(پرش زمانی به ساعت ۶)
ا/ت:کار من تموم شد سریع بیا بریم
لیا:مال منم تمومه دیگه
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
بعد چند دقیقه کار لیا هم تموم شد و باهم دیگه از شرکت زدیم بیرون که یهو.....
۲۹.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.