وقتی هرسه تاشون عاشقت شدن۴
کوک:حسودی کردین بغلش کردم؟:/
تهیونگ:اخه چرا باید من حسودی کنم؟
جیمین:من؟منو حسودی؟چی میگی:/
کوک:اخه بد نگا میکنینا:/
ا/ت:بچه هاا بسه دیگه بیاین بازی کنیم
تهیونگ:خب باشه ا/ت بیا هم گروهی من شو
کوک:عه خودت تنهایی فک کردی یا کسی کمکت کرد؟
تهیونگ:تیکه میندازی؟
جیمین:شما دعواتونو بکنین منو ا/ت باهم بازی میکنیم
ویکوک:جیمینااا
ا/ت:الاان دعواتون سر منه؟
جیمین:....
کوک:....
تهیونگ:.....*گلوشو صاف کرد
ا/ت:اصن بین شما سه تا هرکی تک بیاره هم گروهی اون میشم فهمیدین دعواهم دیگه بسه:/ نگا سر یه بازی چیکار میکنین:/
کوک:.......اما
جیمین:یا کوکی اما نداره بیاین هرکی تک بیاره
تهیونگ:از الان بگم تلاش نکنین ا/ت با من هم گروهه
کوک:میبینیم
جیمین:اعتماد به سقفت تو حلقمم
*بعد سه بار مسابقه ا/ت با جیمین افتاد
جیمین:یاااااااا دیدین ا/ت از اولشم توی گروه من بودددد
کوک:تو دست منو دیدی که میخوام رو بیارم://// تقلب کردیییی
ا/ت:بسه دیگه یا بشینین بازی کنین یا من میرم کار دارم:/
تهیونگ:راست میگه دیگه بیاین بشینین بازی کنیم
کوک:ا/ت یادت نره قراره سه برابر شیرموزمو درست کنیی تازه اگه به من ببازی باید بیشتر درست کنی
ا/ت:باشه بابا
*نشستیم بازی کردیم تهیونگ از قصد یه بازی هایی رو اورد که من بلد نبودم برای همین هی میباختم
ا/ت:یا شما از قصد بازی هایی رو میارین که من بلد نیستم؟
کوک:بازیه دیگه برد و باخت داره*با خندع
جیمین:یا ا/ت ناراحت نشو خودم کمکت میکنم
ا/ت:مزسی
تهیونگ:لوس
جیمین:*به تهیونگ زبون درازی کرد
*این دستو بازی کردیم من و جیمین بردیم بعد پریدیم بغل هم
کوک:حالا به خاطر یه برد اینجوری همو بغل نکنید
تهیونگ:برم چشامو با اسید بشورم:/
تهیونگ :یا ا/ت امروز هم کوک تورو بغل کرد هم جیمین چرا من بغلت نکنم؟:/
ا/ت:خب اینا خوشحال شدن که منو بغل کردن
تهیونگ:خب شاید اگه من جای جیمین هم گروهیت بودم الان بغلت میکردم:/
جیمین:یا بخاطر یه بغل دارین همچین حرفایی رو میزنین؟:/
ا/ت:باشه بچه ها بسه جیمین جاتو با تهیونگ عوض کن با اونم چند دست هم گروهی شم بازی کنیم بعد دیگه بریم.
تهیونگ:یاا ا اره فکر خوبیه
جیمین:نوچچچچ من جامو عوض میکنم
کوک:سنگ کاغذ قیچی کنین
*سنگ کاغذ قیچی کردن تهیونگ برنده شد
با هم بازی کردیم منو تهیونگ اخر باهم بردیم تهیونگم منو بفل کرد
ا/ت:یا شما چرا انقد دوست دارین منو بغل کنین؟
ا/ت:سر ی بغل امروز انقدر کشتی گرفتین:/
ویمینکوک:......
ا/ت:اوکی فهمیدم:/
کوک:چیوووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت:هیچی بریم پایین ساعتو نگا:/
کوک:اخ جون بریم شیر موز درست کنیم:)
*رفتیم پایین
نامجون:یاا جونگ کوک جین همه شیر موز هاتو ریخ توی سطل اشغال
کوک:بریزه
شوگا:فکر کنم اشتباه شنیدم:/انقد راحت داری میگی بریزه:/بچه هاتو ریخت دوراااا
جیهوپ:ا/ت میخواد سه برابرشو درست کنه
نامجون:اها همون که انقد ریلکسه
ا/ت:جین کجاس؟
جیهوپ:گشنش شده بود رفت بیرون
جیمین:وا چرا توی خونه برا خودش غذا درست نکرد:/؟
شوگا:گفت میخواد توی هوای ازاد بخوره:/چمیدونم:/
تهیونگ:وای منم خیلی گشنمه
جیمین:بیا منو تو غذا درست کنیم ا/ت هم شیر موز
کوک:گفته باشم من به شما شیر موز نمیدم
ا/ت:تو سه برابر خودتو بخور من برا اونا جدا درست میکنم
جیهوپ:برا ماهم درست کنیا
ا/ت:باش
*چهارتایی رفتیم اشپزخونه کوک کنار من وایساد ببینه دارم شیرموز درست میکنم جیمین و تهیونگم رفتن غذا درست کنن
ا/ت:یا کوکی توکه همشو خوردی بزار کامل درست کنم بعد
کوک:نمیشه اخه دارن بهم چشمگ میزنن*با خنده
جیمین:غذا امادس
تهیونگ:یا نامجونا بیا میزو بچین جی هوپ توام برو شوگا رو بیدار کن
ناجون:باشه
جیهوپ:اگ بیدار نشد؟
تهیونگ:خب میگم برو بیدارش کن:/
*یه چیزی شکست
*پشم های هممون با صداش ریخت جیهوپ جیغ زد
ا/ت:یااااااا نامجونا بشقابارو شکستییییییی
نامجون:ببخشیددددد از دستم سر خورد
جیمین:حواست کجاست؟
کوک:نکنه پیش اون فیلمه که داشتی میدیدی؟*با نیش خند
نامجون:کدوم فیلمه؟*خودشو زد به کوچه علی چپ
ا/ت:برین اونور اینارو جمع کنم
جیمین:یا تنهایی جمع نکن یهو دستتو میبری
ا/ت:باشه توام بیا
ا/ت:تهیونگ کوک شما میزو بچینین ار ام توام برو فقط ییجا بشین
*داشتیم بشقابارو جمع میکردیم که دست من برید
ا/ت:اخ
جیمین:یاااا چت شد دستتو بریدیی
ا/ت:چیزی نیست
یعنی چی جیزی نیست داره خون میاااد پاشو بریم بیمارستان
ا/ت:جیمین شلوغش نکن الان چسب میزنم
جیمین:نه باید بریم بیمارستان
ویکوک:ما هم میایم
جیمین:لازم نکرده شما شماتونو بخورین
*با جیمین حاضر شدیم بریم بیمارستان توی راه.......
تهیونگ:اخه چرا باید من حسودی کنم؟
جیمین:من؟منو حسودی؟چی میگی:/
کوک:اخه بد نگا میکنینا:/
ا/ت:بچه هاا بسه دیگه بیاین بازی کنیم
تهیونگ:خب باشه ا/ت بیا هم گروهی من شو
کوک:عه خودت تنهایی فک کردی یا کسی کمکت کرد؟
تهیونگ:تیکه میندازی؟
جیمین:شما دعواتونو بکنین منو ا/ت باهم بازی میکنیم
ویکوک:جیمینااا
ا/ت:الاان دعواتون سر منه؟
جیمین:....
کوک:....
تهیونگ:.....*گلوشو صاف کرد
ا/ت:اصن بین شما سه تا هرکی تک بیاره هم گروهی اون میشم فهمیدین دعواهم دیگه بسه:/ نگا سر یه بازی چیکار میکنین:/
کوک:.......اما
جیمین:یا کوکی اما نداره بیاین هرکی تک بیاره
تهیونگ:از الان بگم تلاش نکنین ا/ت با من هم گروهه
کوک:میبینیم
جیمین:اعتماد به سقفت تو حلقمم
*بعد سه بار مسابقه ا/ت با جیمین افتاد
جیمین:یاااااااا دیدین ا/ت از اولشم توی گروه من بودددد
کوک:تو دست منو دیدی که میخوام رو بیارم://// تقلب کردیییی
ا/ت:بسه دیگه یا بشینین بازی کنین یا من میرم کار دارم:/
تهیونگ:راست میگه دیگه بیاین بشینین بازی کنیم
کوک:ا/ت یادت نره قراره سه برابر شیرموزمو درست کنیی تازه اگه به من ببازی باید بیشتر درست کنی
ا/ت:باشه بابا
*نشستیم بازی کردیم تهیونگ از قصد یه بازی هایی رو اورد که من بلد نبودم برای همین هی میباختم
ا/ت:یا شما از قصد بازی هایی رو میارین که من بلد نیستم؟
کوک:بازیه دیگه برد و باخت داره*با خندع
جیمین:یا ا/ت ناراحت نشو خودم کمکت میکنم
ا/ت:مزسی
تهیونگ:لوس
جیمین:*به تهیونگ زبون درازی کرد
*این دستو بازی کردیم من و جیمین بردیم بعد پریدیم بغل هم
کوک:حالا به خاطر یه برد اینجوری همو بغل نکنید
تهیونگ:برم چشامو با اسید بشورم:/
تهیونگ :یا ا/ت امروز هم کوک تورو بغل کرد هم جیمین چرا من بغلت نکنم؟:/
ا/ت:خب اینا خوشحال شدن که منو بغل کردن
تهیونگ:خب شاید اگه من جای جیمین هم گروهیت بودم الان بغلت میکردم:/
جیمین:یا بخاطر یه بغل دارین همچین حرفایی رو میزنین؟:/
ا/ت:باشه بچه ها بسه جیمین جاتو با تهیونگ عوض کن با اونم چند دست هم گروهی شم بازی کنیم بعد دیگه بریم.
تهیونگ:یاا ا اره فکر خوبیه
جیمین:نوچچچچ من جامو عوض میکنم
کوک:سنگ کاغذ قیچی کنین
*سنگ کاغذ قیچی کردن تهیونگ برنده شد
با هم بازی کردیم منو تهیونگ اخر باهم بردیم تهیونگم منو بفل کرد
ا/ت:یا شما چرا انقد دوست دارین منو بغل کنین؟
ا/ت:سر ی بغل امروز انقدر کشتی گرفتین:/
ویمینکوک:......
ا/ت:اوکی فهمیدم:/
کوک:چیوووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ا/ت:هیچی بریم پایین ساعتو نگا:/
کوک:اخ جون بریم شیر موز درست کنیم:)
*رفتیم پایین
نامجون:یاا جونگ کوک جین همه شیر موز هاتو ریخ توی سطل اشغال
کوک:بریزه
شوگا:فکر کنم اشتباه شنیدم:/انقد راحت داری میگی بریزه:/بچه هاتو ریخت دوراااا
جیهوپ:ا/ت میخواد سه برابرشو درست کنه
نامجون:اها همون که انقد ریلکسه
ا/ت:جین کجاس؟
جیهوپ:گشنش شده بود رفت بیرون
جیمین:وا چرا توی خونه برا خودش غذا درست نکرد:/؟
شوگا:گفت میخواد توی هوای ازاد بخوره:/چمیدونم:/
تهیونگ:وای منم خیلی گشنمه
جیمین:بیا منو تو غذا درست کنیم ا/ت هم شیر موز
کوک:گفته باشم من به شما شیر موز نمیدم
ا/ت:تو سه برابر خودتو بخور من برا اونا جدا درست میکنم
جیهوپ:برا ماهم درست کنیا
ا/ت:باش
*چهارتایی رفتیم اشپزخونه کوک کنار من وایساد ببینه دارم شیرموز درست میکنم جیمین و تهیونگم رفتن غذا درست کنن
ا/ت:یا کوکی توکه همشو خوردی بزار کامل درست کنم بعد
کوک:نمیشه اخه دارن بهم چشمگ میزنن*با خنده
جیمین:غذا امادس
تهیونگ:یا نامجونا بیا میزو بچین جی هوپ توام برو شوگا رو بیدار کن
ناجون:باشه
جیهوپ:اگ بیدار نشد؟
تهیونگ:خب میگم برو بیدارش کن:/
*یه چیزی شکست
*پشم های هممون با صداش ریخت جیهوپ جیغ زد
ا/ت:یااااااا نامجونا بشقابارو شکستییییییی
نامجون:ببخشیددددد از دستم سر خورد
جیمین:حواست کجاست؟
کوک:نکنه پیش اون فیلمه که داشتی میدیدی؟*با نیش خند
نامجون:کدوم فیلمه؟*خودشو زد به کوچه علی چپ
ا/ت:برین اونور اینارو جمع کنم
جیمین:یا تنهایی جمع نکن یهو دستتو میبری
ا/ت:باشه توام بیا
ا/ت:تهیونگ کوک شما میزو بچینین ار ام توام برو فقط ییجا بشین
*داشتیم بشقابارو جمع میکردیم که دست من برید
ا/ت:اخ
جیمین:یاااا چت شد دستتو بریدیی
ا/ت:چیزی نیست
یعنی چی جیزی نیست داره خون میاااد پاشو بریم بیمارستان
ا/ت:جیمین شلوغش نکن الان چسب میزنم
جیمین:نه باید بریم بیمارستان
ویکوک:ما هم میایم
جیمین:لازم نکرده شما شماتونو بخورین
*با جیمین حاضر شدیم بریم بیمارستان توی راه.......
۹.۸k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.